مقابله پرقدرت با هژمونی غرب با اتکا به ظرفیتهای داخلی
مصطفی امینی*
سرنوشت فرهنگی-تمدنی کشور ما بستگی مستقیم به این دارد که چگونه از ظرفیت رسانه و گفتمانسازی بهره ببریم و هویت خود را در برابر امواج پرقدرت هژمونی فرهنگی غرب محافظت کنیم.
هویت اسلامی–ایرانی در برابر هژمونی فرهنگی غرب، نه صرفاً یک موضوع نظری، بلکه چالشی عملی و راهبردی است که ابعاد آن در رسانه، دانشگاه، نهادهای دینی و فرهنگ عامه نمود دارد.
هژمونی فرهنگی غرب، که در ادبیات نظری گرامشی و فوکو بهعنوان «قدرت نرم» (Soft Power) شناخته میشود، با اتکا به تولیدات رسانهای، صنعت سرگرمی، مدلهای آموزشی و الگوهای زندگی غربی سعی در سلطه بر گفتمان فرهنگی جوامع دیگر از جمله ایران دارد.
در این میان، هویت اسلامی–ایرانی شامل مجموعهای از ارزشها، باورها، آداب و سنن است که ریشه در آموزههای اسلامی و تجارب تاریخی مردم ایران دارد؛ هویتی که همواره در معرضدهی به دوگانۀ شرقگرایی و غربگرایی قرار گرفته و امروزه بیش از هر زمان دیگری نیازمند مراقبت، بازتولید و ترویج از طریق رسانههای داخلی است.
۱. هژمونی فرهنگی غرب؛ مفهومی نظری برای چالشی واقعی
۱.۱. نظریۀ گرامشی درباره هژمونی
آنتونیو گرامشی، نظریهپرداز مارکسیست ایتالیایی، تصریح میکند که هژمونی یا سلطۀ فرهنگی (Cultural Hegemony) به معنای کنترل ایدئولوژیک و ارزشی است که از طریق نهادهای اجتماعی مانند مدارس، کلیساها، خانوادهها و رسانهها، بر جامعه تحمیل میشود . نهادهای حاکم در هر جامعه، نه با قهر فیزیکی، بلکه با بهکارگیری این نوع سلطه فرهنگی، میکوشند باورها و ارزشهای خود را «حقیقت بدیهی» و «طبیعی» تلقی کنند تا مخالفت را دشوار سازند. در ایران، این هژمونی معکوس نیز وجود دارد؛ بهطوری که برخی از جریانهای فرهنگی غربگرا یا تجددستیز، در پوشش «پیشرفت» و «تمدن» تلاش میکنند ارزشهای خود را قالب کنند و مانع از شکلگیری یک هویت مستقل اسلامی–ایرانی شوند .
۱.۲. کاربرد نظریه فوکو
میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، مفهوم «گفتمان» (Discourse) را ابزاری برای توضیح چگونگی اِعمال قدرت (Power) میداند: «گفتمانها ساختار زبان و دانش در جامعه را شکل میدهند و تعیین میکنند چه چیزی بهعنوان «حقیقت» پذیرفته شود و چه چیزی حذف یا سانسور گردد» . وقتی گفتمان غالب، سبک زندگی غربی را بیبدیل و غایت تمدّن میداند، خودبهخود نگاه به سنتها و ارزشهای اسلامی–ایرانی کنار زده میشود و نسلهای جدید، حتی اگر ناآگاهانه، تمایل پیدا میکنند هویت خود را در چارچوب الگوهای غربی جستوجو کنند.
۲. مولفههای هویت اسلامی–ایرانی
۲.۱. دین و آموزههای اسلامی
اسلام در فرهنگ ایرانی نه تنها یک دین بلکه بستهای از هنجارها، سنتها، هنر و عرفان را شکل داده است. ارزشهایی مانند عدالتخواهی، برادری، اخلاق فردی و اجتماعی، احترام به طبیعت و فروتنی، همگی برگرفته از آموزههای قرآنی و رواییاند . تا جایی که اعلامیه حقوق بشر اسلامی با تأکید بر این امر صادر شد که «حقوق بشر ناشی از کرامت ذاتی انسان است و امت اسلامی رسالتی جهانی دارد» و این بیانیه بیش از هر چیز در برابر «هژمونی فرهنگی و سیاسی غرب» مطرح شد .
۲.۲. میراث تاریخی و فرهنگی
هویت ایرانی کهن، متأثر از سلسلههای مختلف (هخامنشی، ساسانی، صفوی و…) و درهمتنیدگی اسلام با فرهنگ ایرانی تشکیل شده است. از معماری مساجد گرفته تا ادبیات فارسی، از نجوم اسلامی تا فلسفه حکمت متعالیه، همه نمایانگر شکوه و غنای این هویتاند. مطالعات نشان دادهاند که «روحانیت و فرایندهای هویتبخشی» در ایران همواره بهعنوان قدرت نرم (Soft Power) عمل کرده و در برابر هژمونی گفتمان غرب مقاومت کردهاند .
۲.۳. زبان، ادب و هنر
زبان فارسی، با میراث ادبی مانند اشعار حافظ، سعدی، فردوسی و مولانا، بستری بیهمتا برای انتقال ارزشهای اسلامی–ایرانی فراهم کرده است. ادبیاتی که تلفیق عرفان اسلامی و خرد ایرانی را به اوج رسانده و در کنار هنرهای تجسمی (خطاطی، نقاشی ایرانی، خوشنویسی)، موسیقی سنتی و معماری، پیکری یکپارچه از هویت را شکل داده است . برخی پژوهشها نیز تأکید دارند که «هویت، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی در عصر جهانی شدن» باید از طریق هنر و رسانه بسط یابد تا در برابر «امواج سهمگین سبک زندگی غربی» مقاومت کند .
۳. هژمونی فرهنگی غرب؛ ابزارها و روشها
۳.۱. صنعت سرگرمی و رسانه
هالیوود، شبکههای پخش جهانی (Netflix, Amazon Prime) و سبک زندگی ستارههای سینمایی، الگویی از «آرمانشهر» غربی را در ذهن مخاطب ایرانی میسازد. پژوهشها نشان میدهند که این رسانهها ضمن تبلیغ ارزشهای لیبرال سکولار، مصرفگرایی و فردگرایی افراطی را ترویج میکنند و تصویری اغواگرایانه از زندگی غربی عرضه میکنند که اغلب با سنتهای اسلامی–ایرانی در تضاد است .
همچنین شبکههای اجتماعی غربی (اینستاگرام، یوتیوب، TikTok) به انتشار مداوم محتوای تصویری، صوتی و متنی با ساختارهای هژمون کاربردی کمک میکنند. بر اساس یک گزارش، جوانان ایرانی بیش از هر نسل دیگری تحت تأثیر «تیزرها» و «امواج فرهنگی» غرب بودهاند و همین امر به تغییر رفتار، زبان و حتی الگوهای مصرفی آنها منجر شده است .
۳.۲. نظام آموزشی و دانشگاه
نظام آموزشی غرب، از مقاطع ابتدایی تا بالاخص دانشگاهها، نوعی جریان تکخطی را در دانشآموزان و دانشجویان تزریق میکند که غرب را «پیشرو» و «برتر» معرفی میکند. پژوهشگران اشاره کردهاند که «نسبت هویت ایرانی–اسلامی با گفتمان غربگرایی» به واسطه محتوای برنامههای درسی و کتب دانشگاهی – بهویژه در رشتههای علوم انسانی – دچار چالش شده است؛ بهطوری که برخی دانشجویان هویت خود را در چارچوبی غربی جستوجو میکنند و توجهی به گنجینههای بومی ندارند .
۳.۳. نفوذ ادبیات و علوم انسانی غرب
انگلیسیزبانان، چه از طریق ترجمههای گسترده متون کلاسیک خود و چه از طریق انتشار پژوهشهای جدید، کنترل نگاه آکادمیک جهان را در دست دارند. وقتی دانشگاههای ایرانی به ترجمه و تدریس مقالات و کتابهای غربی اولویت میدهند و از همزمانی انتشار متون بومی غافلند، گسستی میان دانشجویان و میراث فرهنگی–دینی رخ میدهد؛ گسستی که هویت اسلامی–ایرانی را به چالش میکشد.
۴. چالشهای موجود در حفظ هویت اسلامی–ایرانی
۴.۱. تهاجم فرهنگی نرم
در سده بیستویکم، جنگ میان تمدنها، کمتر با سلاح و بیشتر با کنترل گفتمانها صورت میگیرد. هژمونی فرهنگی غرب، با بهرهگیری از شبکههای رسانهای گسترده، پروژههای سینمایی بزرگ، کلیپها، موزیکویدئوها و صنایع بازیهای رایانهای، وجهۀ جدیدی از «تهاجم نرم» را به نمایش گذاشته است. آنگونه که مطالعات ثابت کردهاند، «ترویج سبک زندگی غربی، نقشه استعمار برای تخریب هویت ایرانی» است و اگر رسانهها به میدان نیایند، این نقشه بیکموکاست اجرایی خواهد شد .
۴.۲. فقدان سواد رسانهای
اگرچه نسل کنونی به اینترنت و شبکههای اجتماعی دسترسی دارد، اما کمتر مهارت «تشخیص اخبار جعلی» (Fake News) یا تحلیل ژرفِ محتوای رسانههای غربی را دارد. نبود آموزشهای ساختاریافته در مدارس و دانشگاهها باعث شده است تا کاربران جوان آسانباورانه، اطلاعات فرهنگی و ارزشی را از رسانههای غربی بپذیرند.
۴.۳. ضعف تولیدات فرهنگی-هنری داخلی
در سالهای اخیر، بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی تولید شده در ایران، گرفتار تقلید از فرمتهای غربی شدهاند. اگرچه برخی فیلمها و سریالها با استقبال داخلی مواجه شدهاند، اما ضعف در نمایش هویت اصیل اسلامی–ایرانی و روایتهای منسجمِ فرهنگی، باعث شدهاند مخاطب علاقهمند به تولیدات غربی نیز شود. مؤلفههای بصری و روایی که در رسانههای غربی به کار میرود (ریتم تند، موسیقی متن خاص، جلوههای ویژه) در تولیدات داخلی کمتر دیده میشود و این فاصله، «شکاف فرهنگی» را بزرگتر میکند .
۵. نقش رسانههای داخلی در بازتولید و تحکیم هویت
۵.۱. تولید محتوای بومی و متناسب با مخاطب
رسانه داخلی باید «محتوای جذاب، داستانمحور و هویتنگر» تولید کند؛ محتوایی که در قالب مستندهای میدانی، سریالهای تاریخی-عرفانی، انیمیشنها و گفتگوهای زنده به موضوعات هویتی بپردازد. برای نمونه، مستندهایی همچون «راز» و سریال «مختارنامه» نشان دادهاند که ترکیب داستان و تاریخ میتواند مخاطب جوان را با مفاهیم عمیق گذشته خود آشنا کند .
۵.۲. بازخوانی و ترجمه متون کلاسیک اسلامی–ایرانی
همانگونه که در یادداشت یازدهم اشاره شد، بازخوانی متون کلاسیک اسلامی شامل آثار علامه طباطبایی، ملاصدرا، فلسفه و عرفان ایرانی، نه تنها یک ضرورت دانشگاهی، بلکه یک تکلیف رسانهای است. رسانه میتواند با پادکستها، سلسلهگفتوگوها و برنامههای تخصصی در شبکههای اجتماعی، این متون را در دسترس عامه مردم قرار دهد و آنها را به زبان امروزی ترجمه کند .
۵.۳. آموزش سواد رسانهای اسلامی
سواد رسانهای اگر با آموزههای دینی و فرهنگ بومی تلفیق شود، به مخاطب کمک میکند تا نه تنها بروز هژمونی فرهنگی غرب را تشخیص دهد، بلکه راههای «مصونسازی» (Immunity) خود را بیابد. رسانهها میتوانند سلسلهنشستهای زنده یا وبینارهایی برگزار کنند که به صورت کاربردی به مباحث «چگونه کانالهای غربی را تحلیل کنیم؟» و «چگونه پیامهای غیرمستقیم را بشناسیم؟» بپردازند .
۵.۴. استفاده از فناوریهای نوین
در عصر متاورس، واقعیت افزوده و هوش مصنوعی، رسانه داخلی باید از فناوریهای پیشرفته برای «بسط روایتهای بومی» بهره ببرد. مثلاً اپلیکیشنهای واقعیت افزوده که بناهای تاریخی-مذهبی را با روایتهای صوتی همراه میکنند، میتوانند برای نسل جدید جذابیت بسازند.
برنامههای تلویزیونی تعاملی با امکان رأیگیری لحظهای نیز میتوانند مخاطب را در فرآیند تولید محتوا سهیم کنند و از انفعال صرف جلوگیری نمایند .
۶. تجربهها و فعالیتهای جاری
۶.۱. پروژههای دانشگاهی و پژوهشی
چندین مقاله و پایاننامه دانشگاهی در سالهای اخیر به «بازخوانی اسلامی در خاورمیانه» و «قدرت نرم و هویت فرهنگی در جمهوری اسلامی» پرداختهاند. برای مثال، مقالهای در نشریۀ بانک اطلاعات نشریات کشور (بایا) با عنوان «قدرت نرم و هویت فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران» به تحلیل سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی این ارتباط پرداخته و به نقش رسانههای داخلی در تقویت هویت اشاره کرده است .
۶.۲. فعالیتهای سازمانهای فرهنگی–بینالمللی
نهادهای فرهنگی دولتی و غیردولتی همچون سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، بنیاد سعدی و پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات، کارگاهها و دورههای آموزشی برای استادان و تأمینکنندگان محتوا برگزار کردهاند تا ظرفیت تولیدات فرهنگی در برابر هژمونی غرب افزایش یابد. این آموزشها معمولاً شامل روشهای «نقد گفتمانهای غربی» و «روشهای تولید روایت بومی» است.
۶.۳. نهادهای مردمی و جریانهای جوان
انجمنهای ادبی، تشکلهای دانشجویی و گروههای جوان هنرمند، طی چند سال اخیر «شب فرهنگی» و «جشنواره رسانههای دینی» را برگزار کردهاند. در این رویدادها، فیلم کوتاه، کتاب و محتوای مجازی با موضوع حفظ هویت ارائه میشود. این تلاشها گرچه محدود است، اما تأثیر مثبتی در تقویت شبکههای همیار اینترنتی و اشتراک تجربیات داشته است .
۷. گفتگو با اندیشمندان فرهنگی
۷.۱. نظر رضا التیامینیا
در مقالهای که رضا التیامینیا منتشر کرده است، به «هویت، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی در عصر جهانی شدن» تأکید شده و آورده میشود که «فرهنگ فراگیر در سطح منطقهای و بینالمللی میتواند جامعه ایرانی–اسلامی را در برابر امواج سهمگین سبک زندگی ضدبشری غرب مصون نماید» . به باور او، رسانههای ایرانی باید از «تولید تکبعدی» خارج شوند و بستههای چندرسانهای تولید کنند که به صورت تعاملی با مخاطب ارتباط برقرار کنند.
۷.۲. دیدگاه ناصر کاتبی
در یک پژوهش درباره نسبت هویت ایرانی–اسلامی با گفتمان غربگرایی، ناصر کاتبی تأکید میکند که «چالش هویتی در جامعه ایرانی، تقابل مداوم میان مدرنیته و سنت است؛ رسانه اگر نتواند چرخۀ این تقابل را بشکند، هویت اسلامی–ایرانی به زیر سایه هژمونی غرب خواهد رفت» . او میافزاید که دانشگاهها و رسانهها باید بهصورت مشترک کارگاههای مهارتی برگزار کنند و نسل جوان را به تولید محتواهای هویتی تشویق نمایند.
۸. راهکارها و پیشنهادات نهایی
۸.۱. تقویت نهادهای رسانهای مستقل
ایجاد و حمایت از رسانههایی که بودجههای دولتی را بهطور شفاف مدیریت کنند، اما در عمل مستقل باقی بمانند، کلید مقابله با هژمونی فرهنگی غرب است. این گونه رسانهها میتوانند با تمرکز بر محتوای تولید داخل، برنامههای گفتوگومحور را در دستور کار قرار دهند.
۸.۲. اصلاح نظام آموزشی
لزوم بازنگری در کتابهای درسی و دانشگاهی برای افزایش سهم مطالعات هویتمحور و ایرانی–اسلامی. بهعنوان مثال، باید کتب درسی دانشگاهی در رشتههای علوم انسانی، از تأکید صرف بر نظریههای غربی به سوی معرفی نظریههای بومی حرکت کنند.
۸.۳. توسعه سواد رسانهای و فرهنگی
برگزاری دورههای آموزشی سواد رسانهای اسلامی در مدارس، دانشگاهها و نهادهای مدنی ضروری است. محتواهایی که بهطور کاربردی به مهارتهای «تشخیص هژمونی فرهنگی»، «نقد گفتمان غربی» و «ساخت روایت بومی» بپردازند، میتوانند زنجیرۀ آسیبپذیری را پاره کنند.
۸.۴. تولید محتوای ابتکاری و چندرسانهای
تشویق هنرمندان، نویسندگان و فیلمسازان به ایجاد آثار خلاقانه مبتنی بر داستانهای ایرانی–اسلامی، بهرهگیری از فناوریهای نوین (واقعیت مجازی، واقعیت افزوده) و استفاده از شبکههای اجتماعی داخلی برای انتشار. این نسل از محتواها قادرند توجه گروههای جوان را به خود جلب کنند و بهتدریج هویت را بازسازی کنند.
۸.۵. حمایت از پژوهشهای میانرشتهای
فرصت دادن به پژوهشگرانی که در حوزه مطالعات فرهنگی، علوم ارتباطات و مطالعات رسانهای کار میکنند تا پروژههای خود را با بودجههای پژوهشی مناسب دنبال کنند. این پژوهشها باید بهصورت کاربردی مشخص کنند کدام روشها در میدان رسانهای، مؤثرتر و پایدارتر هستند.
۹. نتیجهگیری
هویت اسلامی–ایرانی، گنجینهای بیبدیل است که در همتنیدگی دین، هنر، تاریخ و فرهنگ ایران شکل گرفته و میتواند پاسخ مناسبی به هژمونی فرهنگی غرب باشد. با این حال، این هویت در برابر هجوم نرم رسانهها، دانشگاهها و نظام آموزشی غرب آسیبپذیر شده است.
اکنون زمان آن رسیده که رسانههای داخلی، دانشگاهها و نهادهای فرهنگی با هم افزاییِ عمیق و فرابخش، برنامهای منسجم برای «بازتولید هویت» تدوین کنند.
ترویج این هویت، نه به معنای مقابله خشک با تمام تأثیرات خارجی، بلکه به معنای ساختن دیالوگی هوشمندانه است؛ دیالوگی که بدون انکار کامل اتفاقات جهانی، ارزشهای بنیادین اسلامی–ایرانی را در مرکز قرار دهد. سرنوشت فرهنگی-تمدنی کشور ما بستگی مستقیم به این دارد که چگونه از ظرفیت رسانه و گفتمانسازی بهره ببریم و هویت خود را در برابر امواج پرقدرت هژمونی فرهنگی غرب محافظت کنیم.