plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۱
کد مطلب : ۴۶۳۰۵

یادباد روزی که زنجیرها شکست و دل‌ها شکفت

مصطفی امینی*
ای آزادگان سرافراز! اگر چه شما به وطن برگشتید، اما در حقیقت وطن را دوباره به ما بازگرداندید. شما به ما یاد دادید که آزادی، بی‌هزینه نیست. شما نشان دادید که ایران، ارزش آن را دارد که سال‌ها درد را به جان بخریم، اما عزت را از دست ندهیم. 
یادباد روزی که زنجیرها شکست و دل‌ها شکفت
به نام آنکه اسارت را به دروازه‌ای از آزادی بدل کرد؛ به نام آن‌که صبر را کلید رهایی قرار داد و در رگ‌های خسته مردان وطن، امید را چون خون جاری ساخت. ۲۶ مرداد، فقط یک تاریخ در تقویم نیست؛ این روز، یک تپش دوباره برای قلب ایران است. روزی که زمین و زمان، به تماشای پرشکوه‌ترین استقبال تاریخ نشستند. روزی که مرزها دیگر تنها خطی جغرافیایی نبودند، بلکه شکاف میان رنج و رهایی را پر کردند. این روز، روز «بازگشت» است؛ بازگشت آزادگان سرافراز به وطن...
 
براستی چه کسی می‌تواند ابعاد رنج آن‌سال‌ها را درک کند؟ سال‌هایی که دیوارهای سرد اردوگاه‌ها، شاهد بغض‌های خاموش و اشک‌های پنهانی مردانی بود که در اوج درد، خم به اَبرو نمی‌آوردند.
 
در تاریکی سلول‌ها، در سرمای استخوان‌سوز زمستان‌ها و در داغ سوزان تابستان‌ها، اسارت به معنای واقعی کلمه تجربه شد. اما همین مردان، در دل همان سیاهی‌ها، چراغ ایمان را روشن نگاه داشتند. آنها در بند بودند، اما آزادتر از هر کسی که اسیر روزمرگی و غفلت بود. در میان دیوارهای دشمن دلشان در حرم اهل‌بیت پر می‌کشید. با یک تکه نان خشک، ضیافت می‌ساختند و با یک قطره آب، وضویی می‌گرفتند که فرشتگان به آن غبطه می‌خوردند. دشمن می‌خواست هویتشان را بشکند، اما شکستنی نبود. چه بسیار کتک‌ها، چه بسیار فشارها، چه بسیار شب‌هایی که بی‌خواب، بی‌غذا، اما پر از یاد خدا به صبح رساندند. آزاده بودن یعنی همین: تن در بند، اما روح در پرواز...
 
تصویر اتوبوس‌هایی که آرام از مرز گذشتند هنوز در خاطر ملت تازه است. مادرانی که سال‌ها قاب عکس فرزند را در آغوش گرفته بودند حالا خودِ فرزند را می‌بوسیدند. پدرانی که قامتشان زیر بار انتظار خمیده بود در یک لحظه دوباره جوان شدند.
 
شعار «صلوات» و فریاد «الله‌اکبر» در هوا پیچیده بود. گل‌ها بر سر و روی آزادگان باریدن گرفت. پرچم‌ها در باد تکان می‌خوردند و هر کوچه، صحنۀ جشن و اشک شوق شده بود. ۲۶ مرداد یعنی لحظه وصال! لحظه‌ای که وطن، آغوش خود را به روی فرزندانش گشود. این روز، روزی بود که اشک با لبخند در هم آمیخت و بغض‌ها در میان هلهله شکست.
 
بازگشت آزادگان، بازگشت «ایران» بود. این مردان، نمایندگان ملتی بودند که در برابر دشمن سر خم نکرد. آنها نشان دادند که آزادی در رگ‌های این ملت جریان دارد. «آزاده» یعنی انسانی که در بدترین شرایط باز هم عزت خود را پاس می‌دارد. آنها به همه آموختند که شکست تنها زمانی است که روح تسلیم شود و چون تسلیم نشدند، شکست نخوردند.
 
نام «آزاده» تنها یک لقب نیست؛ یک مکتب است. مکتب صبر، مکتب ایستادگی، مکتب ایمان. هر کدام از آنها، روایتی است زنده از این حقیقت که انسان می‌تواند در سخت‌ترین شرایط هم، بایستد و پیروز شود.
 
اما بازگشت، به معنای پایان درد نبود. بسیاری از آزادگان، با جسم‌های رنجور و روحی زخمی به خانه برگشتند. زخم‌هایی که نه با دارو درمان می‌شد و نه با گذر زمان. بعضی‌ها، هر شب، کابوس سلول‌های تاریک را دوباره زندگی می‌کردند. بعضی‌ها در سکوت دردهای پنهانشان را در دل نگه می‌داشتند تا خانواده‌شان آرام باشند و بعضی‌ها هم با تمام توان، وارد عرصه‌های علمی، فرهنگی و اجتماعی شدند تا دوباره برای وطن بدرخشند.
 
جامعه اما همیشه قدردان نبود. در میان هیاهوی زندگی، گاهی یاد آزادگان به حاشیه رانده شد. در حالی که هر یک از آنان، «کتابی» هستند پر از درس‌های ناگفته. ۲۶ مرداد، تنها روز یادآوری نیست؛ روز مسئولیت است! ما باید صدای آزادگان باشیم. باید روایت‌هایشان را برای نسل‌های آینده ثبت کنیم. باید نگذاریم نامشان در گردوغبار فراموشی گم شود.
 
رسانه‌ها وظیفه دارند از آنها بگویند. مدارس وظیفه دارند نسل جوان را با الگوهای حقیقی قهرمانی این دیار آشنا کنند. مسئولان وظیفه دارند از آنها حمایت کنند، نه به‌عنوان یک «امتیاز»، بلکه به‌عنوان یک «حق». آزادگان، شناسنامه عزت این سرزمین‌اند. حفظ و پاسداشت آنها، پاسداشت هویت ملی ماست.
 
از این منظر، بازگشت آزادگان، تنها یک رویداد ملی نبود؛ بلکه یک رویداد فرهنگی و اجتماعی نیز بود. اشعار، سرودها، فیلم‌ها و خاطراتی که در این سال‌ها ثبت شد، همه تلاشی است برای ماندگار کردن آن روزها...
 
اما هنوز کم است. هنوز باید بیشتر نوشت، بیشتر ساخت، بیشتر روایت کرد. زیرا هر روز که می‌گذرد، نسل‌های تازه‌تری به دنیا می‌آیند که آن لحظه‌ها را ندیده‌اند؛ اگر ما نگوییم، چه کسی خواهد گفت؟
 
به‌واقع، آزادگان تنها خاطره نیستند، بلکه چراغ راه آینده‌اند. در روزگاری که مشکلات اقتصادی و اجتماعی گاهی امید را کم‌رنگ می‌کند، آزادگان به ما یادآوری می‌کنند که «هیچ سختی‌ای جاودان نیست». آنها با زنجیر، امید را معنا کردند. پس ما چگونه در برابر مشکلات روزمره، ناامید شویم؟ آزادگان، معلمان امیدند؛ معلمانی که با زندگی خود درس داده‌اند.
 
آری! ۲۶ مرداد یک خاطره نیست؛ یک «پیمان» است. پیمانی برای پاسداشت عزت، برای حفظ ایمان و برای ادامه راه کسانی که در بند هم آزاد ماندند...
 
ای آزادگان سرافراز! اگر چه شما به وطن برگشتید، اما در حقیقت وطن را دوباره به ما بازگرداندید. شما به ما یاد دادید که آزادی، بی‌هزینه نیست. شما نشان دادید که ایران، ارزش آن را دارد که سال‌ها درد را به جان بخریم، اما عزت را از دست ندهیم. 
 
۲۶ مرداد، روز شماست؛ روزی که ایران دوباره مزه آزادی را چشید. جاوید نامتان و جاوید راهتان...

* روزنامه نگار و مدیرمسئول ایصال نیوز

انتهای پیام/* 
 
۱
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما