plusresetminus
تاریخ انتشارچهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷ - ۱۴:۴۴
کد مطلب : ۵۲
بازنشر

توسعۀ اجتماعی استان اصفهان؛ حاشیه یا متن

توسعۀ اجتماعی استان اصفهان؛ حاشیه یا متن
ایصال نیوز - مصطفی امینی: هنوز فروردین سال 1395 به اردیبهشت سلام نگفته بود که خبر خودکشی جوان 20 ساله در محدودۀ فلکۀ شهدای شهر اصفهان، آغاز بهار بسیاری از شهروندان را با حادثۀ پایان بهار زندگی یک شهروند نوجوان، همراه کرد. هنوز سردی خاک، خنکای داغ ناکامی آن نو سفر را سبب نشده بود که خبر حادثه، شِکوه از پیشآمد خودکشی جوان 26 ساله ای در خانه اصفهان کرد که خود را به دار نا امیدی از زندگی آویخته بود، سرانجام این خودکشی کودک 11 سالۀ اصفهانی بود که انگشت اتّهام را به سوی پیامدهای عصر ارتباطات روانه کرد. مهر و موم شدن آمار خودکشی در استان، در حالی خبر از یک بحران اجتماعی می داد که ثبت بیش از 9 هزار واقعۀ طلاق در اسفند 1394، زنگ خطر فروپاشی کیان خانواده در استان را به صدا درآورده بود. ثبت نزدیک به 9 هزار واقعۀ طلاق در دیماه 1395، چیزی جز اثبات ادعای اسفند 1394 نبود؛ آماری که نیمی از آن متعلق به شهرستان اصفهان و نیمی دیگر متعلق به شهرستانهای استان بود.
گر چه شاید این ناملایمات اجتماعی در سطح استان بواسطۀ بی سوادی مردم و ناتوانی تطبیق با شرایط دوران گذار تلقّی شود، امّا داده ها حکایت دیگری دارند؛ در حالیکه مدیرکل آموزش و پرورش استان در تدارک جشن صفر رسانی بی سوادی در 17 منطقۀ استان برای سال 1396 می باشد؛ آمار بی سوادی فقط و فقط در شهرستان اصفهان به یک هزار نفر می رسد و بسیاری بر این باورند که امکان صفر رسانی بی سوادی در استان بواسطۀ دلایل متعدد از جمله ظرفیت مهاجر پذیری استان، دور از دسترس خواهد بود.
همین آذر ماه امسال بود که معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان اصفهان؛ اعتیاد، مشکلات اقتصادی و مسائل اخلاقی را به عنوان سه عامل کلیدی در بحث شیوع طلاق در بین خانواده های اصفهانی بر شمرد و خبر ناخوشایند افزایش آمار طلاق توافقی در استان را داد.
گر چه این ادّعا مطرح است که وابسته بودن معیشت اصفهانی ها به زاینده رود، در کشاکش خشک شدن این شریان حیاتی استان، سبب هجمۀ مسائل اقتصادی و اجتماعی به نصف جهان شده است، امّا سؤال اساسی این است که آیا می توان مسائل اجتماعی و بحرانهای تابعۀ آنرا تحت الشعاع یکی دو دلیل موردی قرار داد؟!
نگارنده قصد آن ندارد که مسائلی چون فقر و فراز و فرود فرهنگ کار را در پدیدآیی بحران اجتماعی استان نادیده گیرد بلکه مقصود آن است که آیا نباید سر منشأ نابسامانی احوال موطنمان را در جای دیگری
جست و جو کنیم؟ آیا غفلت از توسعۀ اجتماعی استان در همهمۀ پیشرفت کالبد اقتصادی، سبب به حاشیه رانده شدن این مهم نشده است؟! آیا تمرکز بر مسائل کالبدی، روح دیار زاینده رود را به کما نبرده است؟! براستی اصفهان با چنان پیشینه و تمدنی که می توان در آن جست و جو کرد، با آن تاریخ پر فراز و فرودی که داشته است، چرا باید از نظر اجتماعی، با بیماری مواجه شود؟!
دوباره متذکر می شوم؛ گوشزد کردن آسیبهای اجتماعی استان، به منزلۀ زیر سؤال بردن خدمات متولیان امر نیست بلکه تلاشی ست در جهت فربه شدن این خدمات تا بتوان درمان دردی از دردهای استان را جست و جو کرد.
می دانیم که توسعه به مفهوم جدید در ایران، با نوسازی شروع شده است امّا در این میان، اصفهان ما دیاری توسعه یافته در قرون متمادی بوده است، آثار و ابنیۀ تاریخی و طراحی های محیطی در استان خبر از توسعه ای دیرینه در نصف جهان می دهد. در تاریخ این کهن سرزمین، معماری بومی در کنار پتانسیل طبیعی و همگرایی اجتماعی، اصفهان یکپارچه امّا متکثری را رقم زده که عصبیت و بومی گرایی، شاکلۀ اجتماعی آن را حتی در نوسانات تاریخی و بحرانهای ناشی از آن حفظ کرده بود.
حال، سؤال اساسی این است که چرا این دیار در لابه لای چرخ دنده های مدرنیزاسیون و نوسازی، تحمل مورد انتظار را نداشته است و با مسائل اجتماعی عدیده مواجه شده است؟ شاید در پاسخ باید گفت به دلیل اینکه بواسطۀ پهن دامنه بودن مفهوم توسعه، تبیین درستی از این فرآیند در ذهن ما اصفهانیها نقش نبسته است و پریشانی این سردرگمی، مسائل عدیده را در استان ایجاد کرده است. اینکه برداشت ما از توسعه، ساخت و ساز بناهای مدرن، زیرساختهای مستحکم و شریانهای منطبق با مدلهای ترافیکی باشد، اینکه تصور ما از توسعه، انباشت صنایع کارشناسی نشده و نامتناسب با ظرفیتهای اجتماعی و طبیعی استان باشد، اینکه احساس کنیم استانی توسعه یافته ایم چون شاخصهای صنعتی و کالبدی شهری در دیار ما در موقعیتهای مناسب قرار داد، همۀ اینها سبب می شود تا در فرآیند مدرنیزاسیون، توانمندی درونی خود را در نظر نگیریم و از توسعۀ اجتماعی غافل شویم.
در نظر داشته باشیم که توسعه یک مفهوم عام است که مقصودی جز سعادت جامعۀ انسانی ندارد و همۀ آن چیزی که در اقتصاد، صنایع و زیرساختهای استان در مقابل دیده های ناظران قرار می دهیم، چیزی جز شاخصهای توسعه نیست، فرو افتادن در ورطۀ تقلیل مفهومی، سبب شده است از جوانب متعدد این فرآیند غافل شویم و خروار مسائل اجتماعی را شاهد باشیم.
می دانیم که استان اصفهان، در زمرۀ استانهایی ست که برخوردار از سند ملّی توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و گر چه بر عنوان این سند نیز می توان خرده هایی گرفت، لیکن در بحث چالشهای توسعه، مؤلفه هایی دارد که شایستۀ توجه است؛ اینکه عرضۀ منابع انسانی در استان، متناسب
با بازار کار آن نیست، اینکه در پهنۀ استان، توزیع امکانات زیربنایی و اقتصادی نامتناسب است، اینکه خلاء پرورش استعدادهای جوان در استان احساس می شود و تعادل و توازن مطلوبی در برخورداری از خدمات اجتماعی، زیربنایی و شهری در استان مشاهده نمی شود، اینکه در مسیر ترانزیت قاچاق مواد مخدر و کالا قرار داریم، اینکه تمرکز جمعیت و فعالیت اقتصادی در منطقۀ مرکزی استان بویژه کلان شهر اصفهان است، همه و همه بیانگر آن است که به خوبی چالشهای استان شناسایی شده است، حال براستی چرا در فرآیند توسعه در نصف جهان، از شاخصهای اجتماعی غفلت شده است و این جنبۀ مهم و اساسی توسعه، کمتر مورد توجه قرار گرفته است و آفتهای اجتماعی عدیده را گریبانگیر استان کرده است؟
بیایید، نگاهی به اهداف بلند مدّت توسعۀ استان داشته باشیم؛ ارتقای سطح سلامت و بهداشت جامعه، تبدیل استان به یکی از کانونهای اصلی تولید دانش، هنر، فناوری برتر و نوین سطح کشور، ارتقای نقش فرهنگی، علمی و هنری استان در تعاملات ملّی و بین المللی، تقویت، تعمیق و ترویج هویت اسلامی ایرانی و تربیت و پرورش انسانهای ماهر، دانا، خلّاق، نوآور، کارآفرین، توانمند و مشارکت جو، از جمله اهداف مهم بلند مدّت توسعه استان می باشد؛ آیا براستی این سند، به حاشیه رانده شده است؟!
خرداد سال 1395 بود که دکتر عباس آخوندی، وزیر محترم راه و شهرسازی در پیامی به سمینار مشترک ایران و آلمان در خصوص توسعۀ پایدار شهری اصفهان، ضمن گوشزد کردن توسعۀ نامتناسب استان، معضلات زیست محیطی و اجتماعی را از جملۀ پیامدهای این توسعۀ نامتناسب، بر شمردند، آیا براستی فرآیند توسعه در استان، علمی، کارشناسانی، بومی و متناسب دنبال شده است؟
آری باور نگارنده آن است که متولیان امر، سردرگم پیچ و خم مفهوم توسعه شده اند و این سردرگمی، آنان را در محیطی وابسته و عاری از هر گونه دیوار در همهمۀ جهانی شدن، نگران و مضطرب کرده است، فلذا پیشنهاد اینجانب، آن است که مسئولان محترم، ضمن روزآمدی و شفاف سازی ساز و کارهای شناسایی و درمان بیماریهای اجتماعی استان، توسعۀ اجتماعی را در بطن توسعه، با جدّیت بیشتری دنبال کنند و فرآیند حل مسئله را جزئی از پارادایم توسعه تلقّی کرده و در جست و جوی نسخه ای جز این نباشند. باشد که توسعۀ اجتماعی استان، در نگاه مسئولانۀ متولیان این دیار، اهمیّت بیشتری یابد و ضمن ترسیم مؤلفه های آن، با بهره مندی از تجهیزات در دسترس و موجود از جمله؛ ظرفیت رسانه ای، توانمندی علمی و کارشناسانۀ نخبگان و مشارکت همه جانبۀ شهروندان، شاهد تقلیل مسائل اجتماعی در نصف جهان عزیزمان باشیم. 
انتهای پیام
۰
مرجع : سیمای شهر
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما