plusresetminus
تاریخ انتشارپنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۰
کد مطلب : ۴۵۸۶۸

سفر ترامپ به منطقه: ابعاد و نتايج

محمدجواد قهرمانی*
در روابط امريكا با شركاي خاورميانه‌اي بايد سياست واشنگتن در قبال چين را نيز مدنظر داشت. ايالات متحده، چين را مهم‌ترين رقيب بين‌المللي خود تلقي مي‌كند و بنابراين بايد تعاملات امريكا با منطقه از منظر رقابت با چين نيز مورد تحليل و ارزيابي قرار بگيرند.
سفر ترامپ به منطقه: ابعاد و نتايج
دونالد ترامپ، رييس‌جمهور امريكا در اولين سفر رسمي خارجي در دور دوم رياست‌جمهوري، منطقه خاورميانه و سه كشور عربستان، امارات و قطر را انتخاب كرده است.

اين سفر در زماني انجام مي‌شود كه شرايط منطقه‌اي و بين‌المللي در وضعيت پيچيده‌تري نسبت به گذشته قرار گرفته است. در عين حال، شخصيت و ديدگاه‌هاي ترامپ نيز وي را نسبت به رييس‌جمهور پيشين امريكا يعني جو بايدن متمايز مي‌سازد.

اقدامات و اظهارات وي از زماني كه مجددا به قدرت رسيده از جمله وضع تعرفه‌هاي سنگين، هم بر متحدان و هم بر رقبا، گواهي بر اين موضوع است.

در چنين بستري، بررسي ابعاد مختلف سفر ترامپ به خاورميانه و نتايج آن، به ويژه در زماني كه سطح تنش در منطقه طي تقريبا دو سال گذشته تشديد شده، ضرورت دارد.

 اگر بخواهيم به صرف اظهارات ترامپ توجه كنيم ظاهرا آنچه بسيار محل تمركز وي است، بحث‌هاي اقتصادي و تجاري است. نگاه ترامپ كه البته در دولت اول وي نيز وجود داشت، اين بوده كه ديگران از امريكا سوءاستفاده مي‌كنند و امريكا هزينه‌هاي گزافي در تجارت با ديگران پرداخت مي‌كند.

بر اساس چنين مبنايي، سفر به سه كشور عربستان، امارات و قطر از اين حيث كه مي‌تواند با انعقاد قراردادهاي مختلفي همراه باشد براي وي از اهميت زيادي برخوردار است.

به عبارت ديگر، ترامپ پس از گذشت چند ماه بايد بتواند ادعا كند كه توانسته منافع اقتصادي زيادي را براي امريكا تحصيل كند و شيوه مواجهه وي با ديگر كنشگران شيوه‌اي موثر و كارآمد است.

سياست‌هاي اقتصادي و توسعه‌اي كشورهاي منطقه اين فرصت را براي رييس‌جمهوري امريكا فراهم مي‌كند تا بتواند به اهداف تجاري و اقتصادي دست يابد. وعده‌هاي اين كشورها براي سرمايه‌گذاري در امريكا مي‌تواند براي دولت ترامپ رضايت‌بخش باشد.  

در كنار مسائل تجاري و اقتصادي، سفر ترامپ در چارچوب تحولات منطقه‌اي نيز قابل تحليل است. خاورميانه در حال حاضر با تحولات مهمي نسبت به دولت اول ترامپ مواجه شده است. با توجه به اين موضوع، كشورهاي منطقه نيز ملاحظات نسبتا متفاوتي نسبت به گذشته دارند. 

از آن زمان روابط ايران با اين كشورها با تغييراتي همراه بوده كه مهم‌ترين تجلي آن، آغاز فرآيند تنش‌زدايي ميان ايران و عربستان با ميانجيگري چين بوده است. اين كشورها همزمان با افزايش تنش‌ها در منطقه نگراني خود را نسبت به اين موضوع و پيامدهاي احتمالي آن اعلام كرده‌اند.

در چنين بستري، برخلاف دولت اول ترامپ كه عربستان از جمله حاميان سياست فشار بر ايران بود و برجام را توافقي در تضاد با منافع خود قلمداد مي‌كرد، اكنون رويه‌اي متفاوت را در پيش گرفته است. اين بدان معناست كه كشورهاي عربي حاشيه خليج‌فارس اكنون از حاميان مهم توافق ميان تهران و امريكا به شمار مي‌روند.  

چنين سياستي چند امكان مهم را براي اين كشورها فراهم مي‌كند؛ از يك‌سو اين كشورها به دنبال اين هستند كه ظرفيت و توان ديپلماتيك خود را از طريق ايفاي نقش ميانجي به نمايش بگذارند. علاوه بر ايران، عربستان تلاش مي‌كند كه در موضوع جنگ اوكراين نيز چنين نقشي را دنبال كند.

اين نقش براي اين كشور همسو با سياست‌هاي دونالد ترامپ است. يعني در زماني كه ترامپ از صلح صحبت مي‌كند، رياض تلاش كرده نقشي متناسب با اين خواسته را ايفا كند. همچنين به نظر مي‌رسد اين كشورها به دنبال ممانعت از وقوع يك جنگ در منطقه هستند كه مي‌تواند براي آنها تبعات اقتصادي جدي در پي داشته باشد.  

مضافا اين كشورها به دنبال برجسته كردن نقش خود در منطقه و در سياست خارجي امريكا هستند. به عنوان نمونه، ميانجيگري عربستان براي رفع تحريم‌هاي سوريه از اين منظر قابل ارزيابي است.

در عين حال، با توجه به تحولات منطقه بايد گفت اين كشورها حامي تغيير توازن در منطقه نيز نيستند و به اين نتيجه رسيده‌اند كه حفظ توازن در منطقه به پيشبرد منافع آنها كمك خواهد كرد.

نكته مهم در ارتباط با عربستان اين است كه حمايت عربستان از فرآيند مذاكره ميان ايران و امريكا، با توجه به آنكه مي‌تواند به تنش‌زدايي منجر شود، سبب مي‌شود رياض حتي در صورتي كه بخواهد عادي‌سازي با اسراييل را نيز دنبال كند، بتواند خواسته‌هاي خود را بر طرف مقابل ديكته كند.

ايالات متحده نيز به دنبال حفظ نفوذ و اثرگذاري بر سياست خارجي اين كشورها و پيشبرد دستوركارهاي منطقه‌اي خود خواهد بود.  

در كنار موضوعاتي كه در بالا ذكر شد در روابط امريكا با شركاي خاورميانه‌اي بايد سياست واشنگتن در قبال چين را نيز مدنظر داشت. ايالات متحده، چين را مهم‌ترين رقيب بين‌المللي خود تلقي مي‌كند و بنابراين بايد تعاملات امريكا با منطقه از منظر رقابت با چين نيز مورد تحليل و ارزيابي قرار بگيرند. روابط كشورهاي حاشيه خليج‌فارس با پكن طي ساليان اخير رشد قابل توجهي را تجربه كرده و اكنون چين به يكي از مهم‌ترين شركاي تجاري آنها تبديل شده است.

در سند سياست عربي چين كه براي نخستين‌بار در سال 2016 به امضا رسيد، محورهاي تعامل پكن با اين كشورها توصيف شده كه هر چند انرژي در محوريت قرار دارد، اما توسعه روابط در ديگر حوزه‌ها نيز دنبال خواهد شد.

در پرتو ابتكار كمربند و راه، پكن سرمايه‌گذاري‌هاي قابل توجهي را در اين كشورها انجام داده و انتظار مي‌رود با توجه به سياست‌هاي كلان چين و اين كشورها، اين روابط ادامه پيدا كند.

با اين حال، ايالات متحده نسبت به حداقل برخي ابعاد روابط از جمله در حوزه فناوري‌هاي نوين يا روابط نظامي حساسيت زيادي را نشان داده و در نتيجه نمي‌خواهد به دليل پيامدهاي مهم آن، اين كشورها وابستگي بيش از اندازه‌اي به چين در اين مسائل داشته باشند.

حضور رهبران تجاري و فناوري امريكايي در كنار ترامپ در سفر به منطقه گواهي بر پيگيري چنين رويكردي از سوي واشنگتن قلمداد مي‌شود.  

با توجه به توضيحات فوق مي‌توان گفت سفر ترامپ از سطوح مختلفي قابل بررسي است.

به اين معنا كه ترامپ از يكسو خواهان پيوند دادن اين سفر و نتايج احتمالي آن با سياست «اول امريكا» است؛ سياستي كه از همان دور اول رياست‌جمهوري به كرات از سوي ترامپ و حاميان وي مطرح شده است.

با اين حال، طبيعي است ايالات متحده و كشورهاي مقصد به دنبال تاثيرگذاري بر تحولات منطقه‌اي نيز هستند.

در كنار اينها، به تعاملات امريكا با منطقه به‌طور كلي و سفر كنوني ترامپ به‌طور اخص بايد در چارچوب رقابت كلان امريكا  با چين نيز  نگريست.

*تحلیلگر مسائل بین الملل/ اعتماد

انتهای پیام/*
۰
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما