plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۰
کد مطلب : ۲۷۴۰۲

گفتمان آسيب‌ديده نمك بر زخم

علی ربیعی*
گفت‌گوهای موثر، همدلانه و منصفانه می‌تواند راهگشا باشد. ايجاد شفافيت در اظهارات نيز می‌تواند -با مسئوليت دادن به رسانه‌های مستقل-  به ايجاد فضايی آرام بخش كمک كند. 
گفتمان آسيب‌ديده نمك بر زخم
شرايط رواني كنوني جامعه ناشي از وقايع و رخدادهاي اخير، سبب آسيب‌پذيري فزون‌تر شده به گونه‌اي كه با هر اتفاق، حركت و خبري، موجي جديد ايجاد مي‌شود.

اگر در گذشته، نياز به بررسي‌هاي عميق براي نگرش‌سنجي از جامعه وجود داشت؛ اين‌روزها با يك نگاه سطحي نيز، «آسيب‌پذيري‌ها» كاملا مشهود است.

به چهار دليل (تورم طولاني و فقر، نااميدي از اقتصاد بهتر؛ همراه با تحريم‌هاي ظالمانه؛ دگرگوني‌هاي وسيع ارزش‌ها و انسداد سياسي و اجتماعي زنان؛ به علاوه سياست‌هاي نادرست در عرصه‌هاي سياسي و فرهنگي جامعه) ذهنيت‌هاي جامعه امروز آن‌چنان در معرض آسيب قرار گرفته كه با هر مساله‌اي، كنش اعتراضي شكل مي‌گيرد.

از منظر ارتباطات، تفاهم ذهني بين بخش بزرگي از جامعه و ساخت قدرت دچار گسست شده و به تعبيري گفتمان مشترك دولت و جامعه دچار آسيب شده و بخش قابل توجهي از جامعه، ديگر قائل به داستان مشتركي بين خود و دولت نيستند.

مقاومت و پيروزي‌هاي هر ملتي در سايه گفتمان مشترك شكل مي‌گيرد. مشهور است كه انقلاب اسلامي، پيروزي رسانه كوچك بر رسانه بزرگ بوده و اين پيروزي ريشه در پيروزي گفتماني داشته است.

گفتمان از اساس، خود به مثابه يك پيام، به تنهايي رسانه است. به عبارت ديگر گفتمان وقتي غني و منطبق بر مطالبات مردمي باشد، رسانه‌ خود را مي‌يابد، از سطح رسانه كوچك فراتر رفته و رسانه‌هاي مسلط را به چالش خواهد كشيد.

مقاومت و پيروزي در دوران جنگ تحميلي و حتي سال‌هاي متمادي بعد از آن در مصاف با رسانه‌هاي عظيم جهاني و حتي تهديدهاي عملي، ناشي از گفتمان و داشتن داستان‌هاي مشترك و اعتماد عميق بين جامعه و حاكميت بود.

به تصور من، كنش‌هاي اعتراضي آرام آرام با تخليه رواني جامعه فروكش مي‌كند، اما آنچه جاي تامل دارد گفتمان و ذهنيت مساله‌ساز كنش اعتراضي كماكان باقي مي‌ماند.

دو منحني كنش و ذهنيت را تصور كنيد كه با افول منحني كنش، منحني ذهنيت كماكان، حالت و وضعيت خود را حفظ يا رو به افزايش باشد!

به نظر مي‌رسد در درجه اول حركتي براي تبيين، پركردن شكاف‌ها، ترميم ذهنيت‌ها و كاهش سوءتفاهم و دشمني‌هاي كاذب شكل گرفته از سوي نظام تدبير مورد انتظار است.

با اين وصف با نگاهي به سياست‌ها و برنامه‌ها و آنچه كه در فضاي رسانه‌اي و افكار عمومي مي‌گذرد شاهد چنين روندي نيستيم، درخصوص اين وضعيت به سه عامل اثرگذار مي‌توان اشاره كرد:

۱-  فقدان سياست‌ تبييني و توجيهي: از آنجا كه هيچ اقدام و برنامه اقناع‌كننده رسانه‌اي براي افكار عمومي انجام‌ نمي‌شود، گويي فضاي رواني جامعه رها شده است.

نهادهاي فرهنگي، تبليغاتي، اجتماعي و سياسي، گويي هيچ برنامه‌ تبيين‌گري را در دستور كار ندارند و تنها بسته به نوع اتفاقات رخ داده، موضع‌گيري‌هاي پراكنده وموردي دارند كه تاثيري در اقناع افكار عمومي نخواهد داشت.

به نظر مي‌رسد رسانه‌هاي رسمي دچار فقر انگيزه شده‌اند. حتي يك فرد ناآشنا با جامعه‌‌شناسي ارتباطات و روزنامه‌نگاري نيز مي‌تواند پيش‌بيني كند كه سياست رسانه‌اي رسمي از اين پس چه خواهد بود و چه نمايش خواهدداد و چه برنامه‌اي پيش رو هست ؟!

۲-  شكل نگرفتن روزنامه‌نگاري تحقيقي مستقل: با به حاشيه رانده شدن رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران مستقل، عرصه گسترده براي تك‌روي بي‌رقيب در رسانه‌هاي رسمي حاكميتي به وجود آمده كه حالت كارمندي ورفع تكليفي بر آنها مستولي كرده است.

رويكرد رسانه‌اي مردم ما در اين دهه‌هاي اخير دچار تحول اساسي شده است.مردم ما نه «مصرف‌كننده» محض رسانه‌ها هستند و نه «تك منبعي» .با مردمي كه به جاي يك منبع رسمي به چندين منبع خبري مراجعه مي‌كنند بايد به گونه‌اي ديگر صحبت و اطلاع‌رساني كرد؛ با انگيزه وبا دانش.

در فضايي كه رسانه‌هاي مستقل اجازه رشد نيافته و نتوانسته‌اند يك روزنامه‌نگاري تحقيقي را به‌طور مستقل سامان داده و جلو ببرند، احضارها، تذكرها و بازداشت‌ روزنامه‌نگاران مستقل و بالا رفتن هزينه كارهاي تحقيقاتي و انتشار مطالب مستقل، باعث عدم توفيق اين رسانه‌ها در دستيابي به مرجعيت خبري در شرايط بحران شده است.

متاسفانه سيستم مديريت نظارتي به جاي دورانديشي در خصوص سامان يافتن رسانه‌اي، به علت ناتواني در مقابله با رسانه‌هايي كه نفع‌شان در تضعيف ايران است و در اين شرايط، ميدان‌دار بحران مي‌شوند اقدام به محدودسازي مطبوعات و نويسندگان داخلي مي‌كند‌. تجربه نشان مي‌دهد كه اين سياست‌ها، دستاوردي جز تضعيف شكل‌گيري افكار عمومي از توليدات داخل نداشته و به‌طور طبيعي به سمت محتواهاي خارجي غيردلسوزانه و بعضا وابسته، گرايش پيدا مي‌كنند.

۳-  مساله تاسف‌بار ديگر اينكه به جاي دنبال كردن سياست‌گذاري‌هاي آشتي‌جويانه يا آرامش‌بخش، درست در جهت مخالف، سياست تحريك جامعه و نوعي نمك به زخم پاشيدن را مشاهده مي‌كنيم. اخيرا برخي مواضع از سوي تريبون‌ها و همچنين برخي از افراد تحت عنوان «كارشناس» در صدا و سيما مشاهده مي‌شود كه با توهين به عموم جامعه و تعميم ناروا، منجر به تحريك ذهن‌هاي آسيب ديده مي‌شوند.

به هر حال به هر دليلي اين روزها بر روح جامعه، زخم‌هايي نشسته است‌. به كار بردن عبارات سخيف نه تنها تسلي‌بخش آلام نيست بلكه اين گروه نيز همانند خارج‌نشينان مغرض، سبب سوق دادن جامعه به سمت دوقطبي شدن و عميق‌تر شدن شكاف‌ها مي‌شوند. به نظر مي‌رسد ترميم آلام جامعه با گفت‌وگو، يك ضرورت اجتناب‌ناپذير است.

گفت‌وگوهاي موثر، همدلانه و منصفانه مي‌تواند راهگشا باشد. ايجاد شفافيت در اظهارات نيز مي‌تواند - با مسووليت دادن به رسانه‌هاي مستقل-  به ايجاد فضايي آرام بخش كمك كند. 

مناسب اين بودكه از ابتدا، كميته‌ها و گروه‌هايي كه مقبوليت اجتماعي دارند، مسووليت بررسي و اعلام عمومي نتايج را برعهده بگيرند. بدون ترديد، بخش اعظمي از جامعه، كمابيش با اين نتايج همراه مي‌شدند. به هر حال اگر برنامه تبيين‌گرانه‌اي هم وجود ندارد، سكوت بهتر از نمك بر زخم پاشيدن است.

*استاد دانشگاه و سخنگوی دولت دوازدهم

انتهای پیام/*
۰
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما