plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۲۹ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۰
کد مطلب : ۲۲۹۷۱

درد كه كسی را نمی‌كشد

هادی خانیکی*
اين سطور را در حالی می‌نويسم كه تزريق شيمی‌درمانی در بيمارستان آغاز شده است و من همچنان «با اميد بدون خوش‌بينی» در انديشه گفت‌گو بر سر سرطانم، هم با خود و هم با ديگران و هم با خدای خود.
درد كه كسی را نمی‌كشد
نقش اصلي ارتباطات بالا بردن توان شنيدن، ديدن و گفتن معاني نهفته در پيام‌ها است؛ رسانه‌ها هم در هر صورتي كه باشند، شنيداري، ديداري، نوشتاري يا تلفيقي و تركيبي و شبكه‌اي در بهترين وجه بايد بتوانند جهان‌ها و عرصه‌هاي بسته را در مقياس‌هاي فردي و جمعي به روي هم بگشايند.

كار ويژه ارتباطات فراهم آوردن زمينه‌اي بين‌الاذهاني است كه در آن «زبان»، قدرت مكالمه و مفاهمه ميان كنشگران و مخاطبان را بهتر و بيشتر سامان مي‌دهد. «روايت» و «جستار» در ارتباطات به ويژه در روزنامه‌نگاري نوين براي انجام اين مهم، امروز حرف اول را مي‌زند.

جستار روايي، ظرفيت و بستر مناسبي براي انتقال و فهم معنا و مشاركت دادن صداهاي ديگر در فرآيند گفت‌وگو بر سر موضوع‌هاي غامض، ابهام‌زا و رازآلود است. منطق گفت‌وگويي نهفته در «جستارهاي روايي» غريبگي‌ها را به آشنايي، بيم‌ها را به اميد و ناتواني‌ها را به توانايي نزديك مي‌كند.

خانم دكتر رويا پورآذر كه در تبيين روايت و جستار، كارهاي ارزنده‌اي را سامان داده است، حال و هوا و كاربرد جستارهاي روايي در خلق فضاهاي جديدي كه بايد آفريد را خوب ترسيم مي‌كند: «جستار روايي متني غير داستاني است كه سبكي دلنشين، ساختاري ظاهرا ولنگار، سخني شبيه زبان شفاهي و گاهي چاشني طنز ظريفي دارد و با استفاده از داستان يا ساختار داستاني، روايت نويسنده يا گوينده را از مبحثي كه كمتر به آن پرداخته شده، ارايه مي‌دهد.»

اين مقدمه را براي بازانديشي در نقش ارتباطات و كاركرد رسانه‌ها و تلاش براي گفت‌وگويي كردن ذهن و زبان گوينده و مخاطب در سطوح مختلف اجتماعي مفيد مي‌دانم. شايد تجربه‌ها و زيسته‌هاي دور و نزديك يكايك ما به گشودگي فضاهاي اجتماعي بسته كه سرشار از نگراني و دلهره و هراس است، كمك كند.

من اين روزها به سرعت از ابتلا به بيماري سرطان پانكراس مطلع شدم، شتاب و آگاهي از درد و ضرورت ورود سريع به روند درمان به خودي خود مي‌توانست و مي‌تواند موجب نگراني و دلهره و هراس باشد. 

رويارويي‌ام با اين رخداد و ترسيم تصوير واقعي آن بنا به منطق فهمي كه از هستي و خالق آن، انسان و رنج‌ها و توانايي‌هايش و جهان‌هاي مختلفي كه تاكنون در آنها زيسته‌ام، دارم، مرا به مسيري متفاوت در گفت‌وگو بر سر بيماري و اكنون و آينده‌اش كشاند. بنا به اين منطق هيچ رازي در بيماري سرطان نيست كه بايد نهفته بماند.

ناگفتني‌هاي سرطان تنها ناشناختگي‌هاي درد و درمان است، براي بقيه جوانب آن نيازي به پرده‌پوشي نيست. داستان ابتلا به سرطان و تلاش‌هاي سنجيده و معقول براي درمان آن در قالب همان جستارهاي روايي، فضايي مملو از همدلي، همدردي، همراهي و همكاري مي‌آفريند كه فرد، خانواده، دوستان و پزشك را به دنيايي ديگر مي‌برد.

به راستي مي‌توان خدا را در اين ميان بهتر ديد و به اميد به صورتي واقعي‌تر دل بست. توانش ارتباطي و قدرت گفت‌وگو در چنين وضعي روشن‌تر به چشم مي‌آيد. اگر اين دنياي من با آنچه در صورت متعارف ارتباطات مي‌آيد، قدري متفاوت است، تنها به عنوان يك تجربه يا يك زيست متفاوت بپذيريد و در غير اين صورت به آن در قالب پروتكلي مفيد در ارتباطات سلامت بنگريد.

اين سطور را در حالي مي‌نويسم كه تزريق شيمي‌درماني در بيمارستان آغاز شده است و من همچنان «با اميد بدون خوش‌بيني» در انديشه گفت‌وگو بر سر سرطانم، هم با خود و هم با ديگران و هم با خداي خود.

كتاب «درد كه كسي را نمي‌كشد» جاناتان فرنزان را كه شامل پنج جستار درباره گم‌شده‌هاي خلوت و شلوغي است، مي‌خوانم و از آن بهره مي‌برم. نكته آغازين اين اثر پندي ارتباطي دارد كه مي‌گويد: «سكوت وقتي حربه كارسازي است كه كسي، جايي، انتظار صدايت را داشته باشد.»

بنا به تجربه زيسته اين روزهايم، نتيجه مي‌گيرم كه «سرطان كسي را نمي‌كشد.» و روايت من هم از رويارويي با آن اين است كه «بهبود و رهايي از بيماري وقتي ديدني است كه كسي و جايي، اميد آن را داشته باشد» و به واقع مي‌بينم كه اين اميد ديدني است.

*استاد تمام ارتباطات و فعال سیاسی اجتماعی

انتهای پیام/*
۳
مرجع : اعتماد
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما