plusresetminus
تاریخ انتشارجمعه ۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۴
کد مطلب : ۳۹۲۷

هشت دلیل برای شکست پروژه ائتلاف دریایی

علی جمشیدی*
علاوه‌ بر ناتو کشورهای دیگر جهان هم از پیوستن به این ائتلاف خودداری کردند و به‌اصطلاح عطای آن را به لقایش بخشیدند. مخالفت چین، ژاپن و هند با این ائتلاف در ایام گذشته و مخالفت کشورهایی چون نیوزیلند در یکی، دو روز اخیر از جمله نمونه‌های آن است.
هشت دلیل برای شکست پروژه ائتلاف دریایی
برایان هوک، رئیس گروه اقدام ایران در وزارت خارجه آمریکا در نشست خبری روز سه‌شنبه خود مدعی شد که ۳۰ کشور جهان برای ائتلاف با آمریکا به‌منظور ایجاد اسکورت دریایی برای کشتی‌های عبوری از خلیج‌فارس، دریای‌عمان و احتمالا تنگه باب‌المندب همراه شده‌اند، بماند که همزمان نیوزیلند به‌عنوان یکی از کشورهایی که گفته می‌شد در این ائتلاف حضور دارد، این خبر را تکذیب کرد و در کنار چندین و چند کشوری قرار گرفت که پیش از این پیوستن به چنین ائتلافی را رد کرده بودند، اما دلایل زیادی وجود دارد که از عدم موفقیت چنین طرحی در خلیج‌فارس خبر می‌دهند، چه اینکه مبدع آن آمریکا باشد یا انگلیس.
همینجا باید گفت حدود 30‌درصد نفت دنیا در خلیج‌فارس و به ارزش تخمینی روزانه 1.5 میلیارد دلار تولید و صادر می‌شود.
 ماجرا از کجا شروع شد؟
هرچند برخی نقطه آغاز ماجرا را توقیف نفتکش «استنا ایمپرو» می‌دانند، اما باید گفت آمریکایی‌ها بعد از شکست در به صفر رساندن فروش نفت ایران، به‌دنبال راهی می‌گشتند تا بتوانند از نظر فیزیکی هم خروج نفت ایران از منطقه یعنی محدودیت در مبدا صادراتی را برای ایران ایجاد کنند، از این‌رو آنها ابتدا ماجرای حمله به دو شناور ژاپنی و نروژی را همزمان با دیدار آبه شینزو با رهبر معظم انقلاب طراحی کردند و با استناد به آن گفتند منطقه ناامن است و باید امنیت آن تامین شود و بعدا با توقیف نفتکش متخلف انگلیسی وارد فاز جدیدی از این تلاش شدند. در این میان انگلیسی‌ها هم که توقیف استنا ایمپرو را ضربه حیثیتی می‌دانستند، ابتدا طرح ائتلاف اروپایی برای اسکورت کشتی‌ها در خلیج‌فارس را مطرح کردند و سپس با شکستی که در همراه‌کردن کشورهای اروپایی متحمل شدند درکنار آمریکا قرار گرفته و تلاش کردند با هم این ائتلاف را تشکیل دهند.
با وجود اینکه آمریکایی‌ها نفت آنچنان زیادی از خلیج‌فارس وارد نمی‌کنند و اروپایی‌ها هم به همین صورت، اما از آنجایی که منافع حیاتی دیگری در منطقه دارند و علاوه‌بر آن نیازمند فشار ویژه به تهران برای عقب‌کشیدن از مواضع خود هستند، مکرر عنوان می‌کنند که نفت عبوری از خلیج‌فارس و دریای‌عمان ارزش استراتژیک دارد و باید برای تامین امنیت آن کوشید. برایان هوک در نشست خبری روز سه‌شنبه خود مجددا مدعی شد که «ایران از درآمدهای نفتی برای فعالیت‌های تروریستی‌ و برنامه‌ موشکی‌اش استفاده می‌کند.» و با استناد به همین حرف دروغ هم از فشار حداکثری بر ایران حمایت کرد.
 چرا امکان تشکیل و دوام چنین ائتلافی اساسا ممکن نیست؟
اول؛ آمریکایی‌ها ساده‌ترین راه برای دستیابی به چنین ائتلافی را استفاده از یک مجموعه متشکل می‌دانستند و برای همین هم در اولین قدم به‌سراغ ناتو رفتند. ششم تیرماه گذشته یعنی همان زمانی که وزرای دفاع کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی یا همان ناتو در بروکسل گرد هم آمده بودند، «مارک اسپر» (Mark Esper) سرپرست وقت وزارت دفاع آمریکا برای اولین‌بار این مساله را با هم‌پیمانان خود مطرح کرد و از آنها خواست که به آمریکا برای مقابله با ایران بپیوندند. این پاسخ البته با واکنش مثبت هیچ‌کدام از اعضای حاضر مواجه نشد و علاوه‌بر این واکنش‌های تندی را نیز از جانب برخی اعضا به‌دنبال داشت.
در این باره رویترز به نقل از دیپلمات‌های اروپایی گزارش داد که فرانسوی‌ها با طرح هزینه‌زا و چالش‌برانگیز آمریکا مخالفت کرده‌اند و گفته‌اند که «تهران و واشنگتن خود باید مشکلات‌شان را حل کنند.» البته این همه خبر نیست چراکه فرانسوی‌ها در این نشست صریحا از آمریکا خواسته بودند «ناتو را در هیچ‌گونه مأموریت نظامی در خلیج‌فارس، درگیر نکند.» این موضع البته از سوی آلمان هم تایید شد و هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان، چندین‌بار تاکید کرد کشورش قصد پیوستن به یک نیروی دریایی بین‌المللی تحت فرماندهی آمریکا را ندارد که بر همین اساس نهایتا پیوستن ناتو به آمریکا و عملیات در خلیج‌فارس ناکام ماند. این اتفاق البته یک نتیجه حداقلی و یک نتیجه حداکثری هم دارد؛ نتیجه حداقلی همان نپیوستن متشکل کشورهای همپیمان آمریکا به این ائتلاف است که خود قوت آن را به‌صورت جدی تضعیف می‌کند و اثر حداکثری آن از بین بردن امکان ایجاد ائتلاف حتی به‌صورت حداقلی برای آمریکاست چراکه اولا اعضای ناتو به‌سادگی برخلاف تصمیم کلی عمل نخواهند کرد و ثانیا دیگر کشورها هم با خود خواهند گفت وقتی ناتو با این مساله همراه نشده چرا آنها باید هزینه چنین اقدامی را بپردازند.
دوم؛ علاوه‌بر ناتو کشورهای دیگر جهان هم از پیوستن به این ائتلاف خودداری کردند و به‌اصطلاح عطای آن را به لقایش بخشیدند. مخالفت چین، ژاپن و هند با این ائتلاف در ایام گذشته و مخالفت کشورهایی چون نیوزیلند در یکی، دو روز اخیر از جمله نمونه‌های آن است. بد نیست مواضع چند کشور مهم را در این زمینه بررسی کنیم. ژاپنی‌ها از جمله اولین کسانی بودند که با این ائتلاف مخالفت کردند. آبه شینزو ابتدا گفت ملاحظات زیادی در روابط توکیو با واشنگتن و تهران وجود دارد و لذا از اقدام شتابزده اجتناب خواهد کرد و بعدا «تاکه‌شی ایوایا»، وزیر دفاع ژاپن اعلام کرد کشورش قصد ندارد در ائتلاف دریایی آمریکا مشارکت کند. بعد از این خبر البته نتایج یک نظرسنجی از مردم ژاپن هم به این موضع اضافه شد. نظر‌سنجی مهمی که براساس آن بیش از 57 درصد مردم ژاپن، صراحتا مخالفت خود با پیوستن کشورشان به ائتلاف دریایی آمریکا در تنگه‌هرمز را اعلام کرده بودند. ناگفته نماند که ژاپنی‌ها به‌عنوان کشوری که بیش از 70 درصد نفت خود را از خاورمیانه می‌برند به‌خوبی به این مساله واقفند که هرگونه افزایش تنش در این منطقه، اول از همه اقتصاد آنها را متضرر خواهد کرد و لذا از پیوستن به چنین ائتلافی به‌عنوان یکی از مسیرهای افزایش تنش در منطقه اجتناب کرده‌اند. با وجود تلاش‌های ویژه آمریکا برای قانع‌کردن چینی‌ها، این کشور هیچ موضعی درخصوص همراهی با آمریکا نگرفته است. اولین علت آن هم این است که همراه‌شدن با آمریکا برای چین به‌معنای قبول همکاری با رقیب خود در حوزه منافع استراتژیک پکن خواهد بود.
ابر‌قدرت شرقی آسیا که این روزها به‌شدت با واشنگتن بر سر تجارت و قواعد آن درگیر است، علاقه ندارد آمریکا را وارد میدانی کند که خودش منافع اختصاصی دارد. علت دوم که در ادامه اولی تعریف می‌شود این است که چینی‌ها هم‌اکنون مشتری نفت ایران هستند و با قیمت مناسبی آن را خریداری می‌کنند و لذا علاقه‌ای ندارند که این مسیر با تهدید مواجه شود. گلوبال‌تایمز یکی از رسانه‌های چینی چندی پیش با استناد به همین مسائل، پیوستن چین به ائتلاف دریایی آمریکا را خیال خام توصیف کرده بود. آلمان از جمله کشورهایی است که با این ائتلاف مخالفت جدی کرده است. نیمه مردادماه بود که سخنگوی دولت آلمان در نشستی خبری از مواضع آنگلا مرکل درباره این ائتلاف خبرداد و گفت برلین در ائتلاف دریایی به رهبری آمریکا در خلیج‌فارس شرکت نخواهد کرد. او تاکید کرد که مرکل گفته است: «در وضعیت و زمان فعلی، شرکت در ائتلاف آمریکایی در تنگه‌هرمز علیه ایران را ضروری نمی‌داند.»
یونان و لهستان دو کشور دیگر اروپایی هستند که با وجود اتحاد قبلی با آمریکا، از پیوستن به ائتلاف جدید خودداری کرده‌اند. یونانی‌ها که مشتری سنتی نفت ایران هستند، امروز از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند و همچنان چشم امید دارند که بتوانند از مسیری به واردات نفت از ایران ادامه دهند. از این‌رو عدم همراهی یونان با این ائتلاف آنقدر دور از انتظار نبوده و نیست. از سوی دیگر سخنگوی وزارت خارجه لهستان نیز اخیرا با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که کشورش هنوز به‌طور رسمی در این زمینه تصمیم نگرفته است.
تحمل هزینه‌های حضور در خلیج‌فارس برای رژیم صهیونیستی غیرممکن است
در این میان اما خبرها از پیوستن رژیم صهیونیستی، کره‌جنوبی و همراهی استرالیا خبر می‌دهند که البته این هم خود با موانع جدی روبه‌رو است. اولین مانع برای  رژیم صهیونیستی است که به‌نظر می‌رسد از همه جدی‌تر باشد. رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر رسما پاسخ ایران را دریافت کرده‌اند و به‌خوبی می‌دانند به‌محض حضور در خلیج‌فارس باید هزینه آن را در مرزهای جغرافیایی سرزمین‌های اشغالی بپردازند. کره‌جنوبی به‌شدت وابستگی به بازار ایران دارد و در مقابل محدودیت‌هایی که می‌تواند در برابر این حضور نصیبش شود شاید راضی نشود منافع اقتصادی خود را از دست بدهد.
سوم؛ با صراحت باید از نگرانی عربستان و امارات در قبال تشکیل ائتلاف دریایی در خلیج‌فارس سخن گفت، مخصوصا بعد از آنکه همه توان پاسخگویی آمریکا و انگلیس به سرنگونی پهپاد جاسوسی فوق‌مردن و توقیف نفتکش استنا ایمپرو را تلاش برای ائتلافی دیدند که شاید هرگز تشکیل نشود. اماراتی‌ها که بحران فرار سرمایه را پیش از هر کشور دیگری دریافت کرده‌اند، مدتی است که مسیر مذاکره با تهران را انتخاب کرده‌ و مدام از ایده‌های کاهش تنش سخن می‌گویند. آغاز مجدد برخی همکاری‌های اقتصادی از جمله بازگشایی تعدادی از صرافی‌ها در دبی و ابوظبی و آغاز عقب‌نشینی از یمن، اولین اقدامات امارات در این زمینه است و نپیوستن به این ائتلاف، اقدام دیگر آنها. عربستان‌سعودی دومین کشوری است که از عواقب افزایش تنش با ایران واهمه دارد. آنها امروز زیر فشار بمباران پهپادهای یمنی، اقتصاد خود را با خطری جدی مواجه می‌بینند و لذا علاقه‌ای ندارند که این تهدید را گسترش دهند. بعد از آنکه نماینده ریاض در سازمان ملل چندین‌بار از علاقه این کشور برای گفت‌وگو با تهران خبر داد، حالا رای‌الیوم گزارش داده که بعد از تداوم حملات به تاسیسات آرامکو و میدان گازی الشیبه، عربستان ناچار شده برای گفت‌وگو با ایران تلاش کند و از همین رو بعید نیست که در روزهای آینده آنها هم راه امارات را بروند و برای گفت‌وگو با ایران، عازم تهران شوند.
چهارم؛ ایران حضور دولت‌های متخاصم در منطقه را عامل ناامنی و افزایش تهدیدات می‌داند، از این‌رو به‌صراحت اعلام کرده با چنین اقدامی مخالف است و در مقابل آن خواهد ایستاد. از این‌رو توان بازدارندگی ایران یکی از موانع جدی تشکیل ائتلاف دریایی از سوی آمریکا خواهد بود. ایران امروز یکی پس از دیگری در‌حال رونمایی از سامانه‌های دفاعی و امنیتی است. آنچنان‌که در روزهای اخیر s300 ایرانی عملیاتی شد و به‌عنوان یک سامانه برد بلند پدافند جغرافیایی ایران و پیرامون، خلیج‌فارس و دریای‌عمان را برعهده گرفت، نیروی دریایی هم از توان اثبات شده‌ای در منطقه برخوردارند که خود چالش و مانع بزرگی برای حضور هر رقیبی در منطقه خواهد بود. این تجربه را البته انگلیسی‌ها به‌خوبی دارند چراکه آنها دیدند با وجود ناوچه‌های عملیاتی که اسکورت استنا ایمپرو را برعهده داشتند، نیروهای سپاه چگونه نفتکش آنها را توقیف کردند و امکان هیچ عملی برای نیروهای رزمی آنها وجود نداشت. قایق‌های تندروی ایران به‌اضافه تسلیحات ویژه دریایی از جمله موشک ضد‌کشتی نصر، کروز دریایی نور و نهایتا موشک حوت به‌عنوان سریع‌ترین اژدر دنیا از جمله توانمندی‌های بازدارنده ایران هستند که حضور رقبای دریایی را در منطقه محدود می‌کنند.
پنجم؛ بالا‌رفتن هزینه و ریسک انتقال نفت از منطقه، عامل بالفعل دیگری است که از همان ابتدا تشکیل یک ائتلاف برای اسکورت دریایی کشتی‌ها را دشوار می‌کند. اگر به جغرافیای منطقه دقت کنیم، صرفا فاصله‌ای بیش از هزار کیلومتر از منتهی‌ا‌لیه اقیانوس هند تا بنادر ابتدایی خلیج‌فارس باید طی شود تا کشتی‌ها به‌طور کامل اسکورت شوند و اگر بنا باشد این اسکورت تا بنادر غربی ادامه یابد، این مسیر تا دو هزار کیلومتر افزایش خواهد یافت، اتفاقی که بالقوه باعث افزایش سرسام‌آور هزینه‌های انتقال نفت خواهد شد و بعید است که هیچ‌کدام از کشورهای وارد‌کننده نفت توان پرداخت چنین هزینه‌ای را داشته باشند و اساسا اقتصادشان بتواند افزایش رقمی سنگین را برای نفت تحمل کند. این البته در کنار این موضوع است که حرکت هر کشتی جنگی برای رسیدن به خلیج‌فارس هزینه و زمان قابل‌توجهی نیاز دارد و مانند هواپیما و تشکیل ائتلاف هوایی نیست که از فرصت و هزینه قابل‌قبولی برخوردار باشد. نکته آخر اینکه اسکورت خود به‌معنای تقویت تهدید‌هاست و ریسک انتقال امن نفت را خودبه‌خود بالا خواهد برد.
ششم؛ آمریکایی‌ها سال‌هاست هزینه‌های سنگینی به کشورهای منطقه تحمیل کرده‌اند، هزینه‌هایی که غالبا در چارچوب بزرگ‌کردن تهدیدات نظامی و فروش تسلیحات به این کشورها بوده است. اگر از قراردادهای اخیر این کشورها با آمریکا و کشورهای اروپایی برای فروش سلاح و همچنین نگاه ترامپ به‌عنوان گاو‌شیرده به این کشورها صرف‌نظر کنیم، در آخرین مورد باید به بحث معامله‌قرن و هزینه چند ده میلیاردی آن برای کشورهای عربی به‌ویژه سعودی‌ها بپردازیم، جایی که قرار است برای تثبیت رژیم صهیونیستی، جیب مردم منطقه خالی شود. در چنین شرایطی باید گفت تحمیل هزینه‌های مالی جدید از سوی آمریکا به کشورهای منطقه به بهانه ایجاد امنیت احتمالا با مخالفت‌های شدیدی روبه‌رو خواهد شد و عربستان‌سعودی به‌عنوان اصلی‌ترین کشور در میان این کشورها، به‌دلایل زیادی از جمله همین ماجرای معامله قرن یا قبل‌تر از آن ماجرای جنگ یمن و هزینه سرسام‌آوری که در جریان آن انجام شد و حداقل فایده را نیز برای ریاض به‌دنبال نداشت در مقابل آن خواهد ایستاد.
هفتم؛ اگر آمریکا امیدوار است که بتواند چنین ائتلافی را در منطقه به راه بیندازد، الزاما ‌باید در چارچوب یک سامانه حقوقی و قانونی به اقدام بپردازد و کشورهای مختلف را برای پیوستن به آن راضی کند. اکنون اما چنین ساختار و قانونی که از مصوبات شورای امنیت سازمان ملل به‌عنوان نمونه‌ای از آن می‌توان یاد کرد، برای اقدام آمریکا مهیا نیست و لذا در درجه اول ایجاد یک اجماع پرقوت را غیرممکن می‌کند و در درجه دوم حتی از پیوستن کشورهای دست‌چندم به آن ممانعت به عمل خواهد آورد. این البته در حالی است که کشورهای جهان تجربه‌های بسیار ناموفقی در زمینه همکاری با آمریکا دارند، حتی در مواردی که برای اقدام مصوبات شورای امنیت وجود داشته است، لذا آمریکایی‌ها برای پدید‌آوردن چنین بستر موفقی نیازمند اقدام از مسیر سازمان ملل هستند که البته به احتمال فراوان در آنجا با مخالفت روسیه و چین و حتی کشورهای دیگر اروپایی مواجه خواهند شد و شاید همین هم، دلیل اصلی عدم مراجعه واشنگتن به شورای امنیت برای راه‌اندازی ائتلاف باشد. لذا فقدان پشتوانه حقوقی در سطح بین‌المللی مانع مهم دیگری برای این مساله است.
هشتم؛ نکته آخر در مورد توان عملیاتی کشورهایی است که باید به‌عنوان محور این ائتلاف در کنار آمریکا قرار بگیرند. انگلستان اولین کشور است. این کشور این روزها آنچنان درگیر بحران داخلی یا همان مساله برگزیت است که از هر گونه مانور در عرصه بین‌المللی ناتوان است. علاوه‌بر این آنها در ماجرای «گریس-1» و استنا ایمپرو هم به عینه دیده‌اند که در مقابل ایران توان قابل اعتنایی ندارند و ایران در خلیج‌فارس دست‌ برتر را دارد. لذا اعتنا به توان انگلیس برای حضور در این ائتلاف از ابتدا با اما و اگرهای زیادی مواجه است. بعد از انگلیس باید سراغ گزینه‌هایی چون بحرین، رژیم اشغالگر قدس، کره و استرالیا رفت. اولی یعنی بحرین که تکلیفش مشخص است، دومی که رژیم صهیونیستی باشد از امکان عملیات در حوالی مرزهای جغرافیایی خود هم عاجز مانده، چه برسد به چند هزار کیلومتر آن‌طرف‌تر، سومی یعنی کره اساسا توانمندی ویژه دریایی ندارد و استرالیا هم باید بسنجد که هزینه حضور در خلیج‌فارس تا چه حدی برای آنها مقرون‌به‌صرفه است.
*روزنامه نگار
انتهای پیام/*
۲
مرجع : فرهیختگان
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما