plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۸ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۳
کد مطلب : ۱۱۶۸۵

نسبیت گرایی فرهنگی

به طور کلی، اگر بتوانیم تفاوت های فرهنگی را با عینک نسبیت گرایی فرهنگی ببینیم این توانایی را پیدا خواهیم کرد که فرهنگ های دیگر را با ذهنی باز، بنگریم و برای تنوع فرهنگی انسان ارج و مقام قائل شویم. 
نسبیت گرایی فرهنگی
خوب و بد خلق در این زندگی 
نسبی و فرضی و پر از شائبه ست 
ظن و گمان همه ی دلبران 
منشاء این حساب بی قاعده ست   (بیدار) 

یکی از اصول اساسی انسان شناختی، اصل نسبیت گرایی فرهنگی است که به توان نگریستن به باورها و رسوم اقوام دیگر در چارچوب فرهنگ خودشان و نه در قالب فرهنگ خودمان اطلاق می شود. 

باید در نظر داشت که این توانایی ضرورتاً به گونه ای طبیعی به دست نمی آید. 
 
این آشکار است که مفاهیم ذهنی ما برای فرهنگ خودمان ساخته و پرداخته شده اند. برای همین ممکن است که یک آفریقایی با داغهایی بر چهره به خاطر اجرای یک مناسک خاص و یا یک زن خاورمیانه ای با چادری که بیشتر نواحی صورت و بدنش را می پوشاند، در نگاه نخست برای کسی که با آن فرهنگ و آن منطقه بیگانه است شگفت انگیز جلوه کند. 

سلایق غذایی نا آشنا همچون (طبخ گوشت سگ، خوک، موش و کرم) ممکن است برای بسیاری از ما چندش آور باشد. زمانی که عمل مورد نظر به جای آنکه صرفاً مربوط به ذائقه باشد برای ما جنبه ای اخلاقی داشته باشد. 

برای مثال در مورد برخی از اعمال شنیع رفتاری که در باور بسیاری از ما زشت و قبیح است، مناسکی که در برخی از قبایل گینه نو پیدا می شود و یا بچه کشی در میان اقوام یانومامو ونزوئلا، ممکن است برخورد ما بسیار تند و پرخاشگرانه باشد. 

یک چنین خودمداری فرهنگی، یعنی گرایش به داوری درباره جوامع دیگر با معیارهای فرهنگ خودی، «قوم مداری» نامیده می شود. 

این پدیده به هیچ روی منحصر به جامعه خاصی نیست. معمولا انسان ها در هر جامعه ای گرایش به این دارند که غیر خودیها و رسوم‌شان را با بدگمانی و غالباً با طرد و نفی در نظر آورند. 

در نظر ما عمل بچه کشی ممکن است بسیار سنگدلانه و غیر طبیعی به نظر آید، امّا برای مردمی که این رسم را اعمال می کنند عمل محبوس کردن پیرها در آسایشگاه سالمندان ممکن است به همان اندازه مشمئز کننده باشد.

اصل نسبیت گرایی فرهنگی به ما کمک می کند و اجازه می دهد تا رسوم جوامع دیگر را به عنوان راه های حل مسائلشان در نظر گیریم همان مسائلی که اغلب همه جوامع بشری کم و بیش در آن سهیم اند. 

برای نمونه در سراسر جهان، اغلب انسان ها، میزان تمایلشان به فعالیت جنسی بسیار بیشتر از میزانی ست که برای فرزندآوری و تداوم نسل نیاز است. آمریکایی ها این مسئله را به مدد وسایل جلوگیری از بارداری و در برخی موارد با سقط جنین حل می کنند؛ امّا جوامع دیگر این مسئله را با خویشتن داری جنسی تحمیلی و یا دیر ازدواج کردن حل می کنند؛ و جوامع دیگری نیز هستند که این مسئله را با فرزند کشی از میان بر می دارند. 

رسم بچه کشی اگر در زمینه فرهنگی جامعه ای که این رسم را اعمال می کند در نظر گرفته شود غالباً نوعی اقدام اضطراری و خلاف میل باطنی ست که در روزگار کمبود شدید مواد غذایی در آن مناطق اتفاق می افتد، آنهم به دست والدینی که برای تضمین رفاه کودکی دیگر نوزادی را فدا می کنند.  

با این همه مفهوم نسبیت گرایی فرهنگی به این معنا نیست که هرگونه رفتاری را درست به خاطر آنکه رخ داده است چشم پوشی یا توجیه کنیم این مفهوم تنها وسیله ای برای فهم این قضیه است که چرا یک رفتار رخ می دهد و اهمیت آن برای جامعه مورد بحث چیست. 

به طور کلی، اگر بتوانیم تفاوت های فرهنگی را با عینک نسبیت گرایی فرهنگی ببینیم این توانایی را پیدا خواهیم کرد که فرهنگ های دیگر را با ذهنی باز، بنگریم و برای تنوع فرهنگی انسان ارج و مقام قائل شویم. 

لازم به ذکر است که در قالب اصل نسبیت گرایی فرهنگی، به هیچ وجه نیازی نیست که معیارهای اخلاقی و ارزشی مان را وانهیم، بلکه فقط رهیافتی را می پذیریم که تقویت کننده عینیت علمی است. 

در ضمن، این رهیافت، همدلی با اقوام دیگر را نیز بر می انگیزاند و به ما این توانایی را می دهد که تا آنجا که ممکن است چیزها را به همان سان که آنها می بینند در نظر آوریم. 

این فرآورده های نسبیت گرایی فرهنگی یعنی عینیت، همدلی و داوری سنجیده، برای یک انسان شناس، گزیر ناپذیرند زیرا بدون اینها هیچ کس نمی تواند رسوم جوامع دیگر را دریابد. 

به راستی که اگر بتوان برای مفهوم انسان شناسی، پیامی جهانی قایل شد، این پیام چیزی نمی تواند باشد جز همین نیاز به نسبیت گرایی فرهنگی در دوره ارتباطات و بازرگانی جهانی که آدمهای متعلق به فرهنگ های جداگانه بیش از پیش به یکدیگر وابسته گشته اند. 

انتهای پیام/*  
۲
مرجع : انسان شناسی فرهنگی دانیل بتس فرد پلاگ
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما