plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۷
کد مطلب : ۴۷۵۷

وضعیت متزلزل دشمنان ما

جواد منصوری
مؤلفه قدرت نظامی و افزایش عمق استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه در کنار تقویت مقاومت اقتصاد کشور در برابر تکانه‌های خارجی، دستاوردی است که از رهگذر پنجه در پنجه انداختن ایران با محورهای شرارت و البته روبه‌زوال منطقه و غرب به‌دست‌آمده است.
وضعیت متزلزل دشمنان ما
ائتلاف ضدایرانی آمریکا و شرکا که با کلید خوردن «راهبرد فشار حداکثری»‌ واشنگتن به جریان افتاد و بنا به اذعان «برایان هوک»‌، رئیس گروه اقدام علیه ایران، انتظار می‌رفت که ظرف سه ماه، کشورمان را به‌اصطلاح به‌زانو درآورد، اکنون به یک استراتژی ناکارآمد تبدیل‌شده که هر کدام از بازیگران آن، به مصیبتی گرفتار و دچار تنش‌های داخلی متعددی شده‌اند. «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا به‌عنوان رأس هرم این بنای مخروبه، از طریق اعمال دو دور تحریم و ایجاد هیاهو برای ریختن بهمن روی اقتصاد کشورمان در این توهم به سر می‌برد که این فشارها درنهایت، منجر به امتیازدهی ایران و تحمیل دور جدیدی از مذاکرات خواهد شد. 

او در 13 آبان سال گذشته و مقارن با آغاز دور دوم تحریم‌ها، در جمع هوادارانش در ایالت «ایندیانا»، ضمن تأکید دوباره بر اعمال شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران مدعی شد که مقامات جمهوری اسلامی بالاخره برای مذاکره درباره توافق جدید هسته‌ای بازخواهند گشت. ترامپ شماره تلفنی را نزد سفارت سوئیس در ایران به ودیعه گذاشت و با لحنی ملتمسانه اعلام کرد که مایل است مقامات کشورمان با وی تماس بگیرند!

سؤال اینجاست که اگر فشار حداکثری جواب داده بود، التماس برای تماس تلفنی چه معنایی داشت؟! کاخ سفید، آنچه در توان داشت برای تغییر محاسبات جمهوری اسلامی در قالب جنگ نرم، اقتصادی و روانی بکار گرفت اما بی‌فایده بود. ایران اسلامی قدرتمندتر از آن بود که ترامپ و تیمش فکر می‌کردند. همزمان با افتادن آمریکا در چاهی که برای ایران کنده بود، ترامپ دچار دردسری کم‌نظیر در داخل شد و دموکرات‌ها با همراهی برخی جمهوری خواهان، روند استیضاح ترامپ را به دلیل سوءاستفاده از قدرت آغاز کرده‌اند.

ترامپ پس از «بیل کلینتون» و «اندرو جانسون»، سومین رئیس‌جمهوری است که مورد بازخواست کنگره قرار می‌گیرد و شاید اولین مستأجر کاخ سفید باشد که با استیضاح، برکنار می‌شود. رئیس‌جمهور آمریکا تا پایان چهار سال دوره مسئولیت خود، 14 ماه فرصت دارد اما نه فقط مخالفین داخلی وی، بلکه متحدان واشنگتن در اروپا و اطراف و اکناف جهان نیز آرزوی برکناری او را دارند. علاوه بر این، استیضاح ترامپ، شالوده سیاست‌های او علیه ایران را تحت‌الشعاع قرار داده و همه در انتظار نتیجه استنطاق او توسط دموکرات‌های خشمگین هستند تا تکلیف تبعیتشان از وی معلوم شود. 

اوضاع‌واحوال «بوریس جانسون» که به «ترامپ انگلیس» شهرت دارد نیز دست‌کمی از رئیس‌جمهور آمریکا ندارد. انگلیس یکی از اضلاع مربع ضد ایرانی و در معیت آمریکا، فرانسه و آلمان است. این کشور در دوره نخست‌وزیری «ترزا می» نیز نقش ضدایرانی خود را ایفا می‌کرد اما به دنبال روی کار آمدن جانسون، هماهنگی بین واشنگتن و لندن در بالاترین سطوح مشاهده می‌شود که نمونه اخیر آن به اتهام زنی بی‌پرده انگلیس به ایران در مباشرت به حمله علیه تأسیسات نفتی آرامکو باز می‌گردد.

پیش از آن نیز مقامات اسپانیایی افشا کرده بودند که نفتکش ایرانی «آدریان دریا» (گریس-1)‌ به دستور آمریکا توقیف و پس از آن بود که نیروهای ارتش سلطنتی انگلیس وارد ماجرا شدند. از سوی دیگر، سطح وابستگی جانسون به ترامپ برای حفظ قدرت به‌اندازه‌ای است که می‌توان گفت انگلیس به یکی از ایالت‌های 50 گانه آمریکا تبدیل‌شده و نخست‌وزیر آن، به مقام فرمانداری جزیره انگلیس تنزل پیدا کرده است!

این در حالی است که جانسون در مدت کوتاهی که به خیابان داونینگ استریت راه‌یافته، با نمایندگان پارلمان انگلیس بر سر خروج سخت از اتحادیه اروپا درگیر است. این تنش موجب شد تا وی تصمیم بگیرد پارلمان را به مدت پنج هفته تعطیل کند ولی دیوان عالی این کشور طی فرایندی نفس‌گیر بالاخره حکم داد که تعلیق پارلمان، «غیرقانونی» است.

اکنون جانسون، حیات سیاسی خود را متزلزل می‌بیند و در اندیشه همراه کردن مخالفان برگزیت سخت برای تضمین حضور خود در پست نخست‌وزیری است.  موقعیت «امانوئل مکرون»، رئیس‌جمهور فرانسه و پلیس خوب و دلال این روزهای مذاکرات ایران با اروپا و آمریکا هم تعریفی ندارد. روز گذشته، جلیقه زردها برای چهل و ششمین هفته متوالی به میدان‌های اصلی پاریس آمدند و اعتراض خود را به سیاست‌های سرمایه‌داری فریاد زدند.

فرانسه بیش از نیم دهه است که نقشی فراتر از تحمیل مطالبات آمریکا و اروپا به ایران در قالب‌های متفاوت بازی نکرده و روی دیگر سکه فشار حداکثری آمریکاست. علیرغم ژست اتوکشیده‌ای که کاخ الیزه در برابر جمهوری اسلامی اتخاذ می‌کند، فرانسه هم از درون و هم از ناحیه سست شدن هژمونی غرب بر جهان، دچار ضعف شده؛ حقیقتی که مکرون چندی پیش، از آن به‌عنوان عاملی برای متزلزل کردن «نظم سیاسی» غرب یاد کرد.  از سوی دیگر، رؤیای «معامله قرن» در دو سوی آتلانتیک، به تیرگی گرائیده و رژیم صهیونیستی و آمریکا به دلیل گرفتار شدن در معضلات داخلی، امیدی به تحقق آن ندارند.

«بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر اسرائیل در ماراتن نفس گیر با «بنی گانتز» رهبر حزب «آبی – سفید»‌، یک بار دیگر دست به انجام مأموریت غیرممکن دیگری زده و چهار هفته برای تشکیل کابینه در سایه کسب حمایت سایر احزاب، فرصت دارد. او در دور پیش، با وجود تمدید زمان تشکیل کابینه ائتلافی، نتوانست موفق به این اقدام شود و کار به برگزاری مجدد انتخابات پارلمانی کشید؛ فرایندی که دور باطل آن تکرار شده و بسیار بعید است با پرونده مفاسدی که خود و خانواده‌اش را درگیر کرده، بتواند کابینه را تشکیل دهد.

این در حالی است که نتانیاهو برای پیروزی در انتخابات، از حمایت ترامپ و کارت‌هایی که او در جریان به رسمیت شناختن بلندی‌های جولان برای رژیم صهیونیستی و انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس در اختیارش قرار داد، برخوردار بود. اکنون اما چند هفته بیشتر تا غرق شدن در باتلاق حذف شدن از عرصه سیاسی اسرائیل فاصله ندارد و رجزخوانی‌های او علیه ایران، رنگ‌ باخته و به مستمسکی برای جلب اعتماد سایر گروه‌ها تبدیل‌شده است.

محور دیگر رویکردهای ضدایرانی طی سال‌های اخیر، عربستان است که افزون بر مشاجرات مخفی نگه‌داشته شده میان شاهزاده‌ها، از ضربات دردناک یمنی‌ها و تبعات سنگین قتل «جمال خاشقجی»، روزنامه‌نگار منتقد سعودی رنج می‌برد. «محمد بن سلمان»‌ که بر اثر فشارهای بین‌المللی، قتل ستون نویس روزنامه واشنگتن‌پست را گردن گرفته است، چند سال پیش مدعی بود که میدان نبرد را به خاک ایران می‌کشاند و خیال می‌کرد که کار یمن را کمتر از یک ماه، تمام خواهد کرد!

رژیم قرون‌وسطایی عربستان در حال حاضر از صادر کننده نفت به وارد کننده آن تبدیل و برای جبران خسارت خاکستر شدن تأسیسات آرامکو، مجبور شده درهای خود را به روی توریست‌ها بگشاید. به این موارد، عقیم ماندن طرح ناتوی عربی و ائتلاف دریایی آمریکا برای تأمین امنیت خلیج‌فارس به‌منظور ایجاد چالش برای ایران را باید افزود. همه این رویدادها از نوعی یکپارچگی و همزمانی برخوردار هستند و در حالی رقم خورده‌اند که در سوی دیگر میدان، شاخصه‌های توانمندی و بازدارندگی جمهوری اسلامی رو به تزاید و افزایش بوده است.

مؤلفه قدرت نظامی و افزایش عمق استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه در کنار تقویت مقاومت اقتصاد کشور در برابر تکانه‌های خارجی، دستاوردی است که از رهگذر پنجه در پنجه انداختن ایران با محورهای شرارت و البته روبه‌زوال منطقه و غرب به‌دست‌آمده است. شواهد و قرائن نشان می‌دهند که اوضاع و احوال دشمنان، متزلزل و دچار فرسایش شده و شاخص‌های قدرت انقلاب اسلامی به‌صورت تصاعدی در حال رشد است؛ حقیقتی که انکار آن، خدشه‌ای به ابهت ابرقدرت غرب آسیا وارد نمی‌کند. 

انتهای پیام/*
۳
مرجع : حمایت
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما