هدف و اولویت اصلی ترامپ از سفر به سهکشور عربی خلیجفارس، کسب و تضمین منافع تجاری و اقتصادی آمریکا در روابط با این کشورها در قالب تعاملات و همکاریهای بلندمدت در عرصههای مختلف است.
سفر دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا به کشورهای عربستانسعودی، امارات متحده عربی و قطر، نخستین سفر خارجی رئیسجمهور جدید آمریکا محسوب میشود. هرچند ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود نیز عربستان را بهعنوان نخستین مقصد سفرهای خارجی خود انتخاب کرده بود، اما این سفر در شرایطی صورت میگیرد که نهتنها وضعیت خاورمیانه و جهان در طول هشتسال گذشته با تغییراتی مهم روبهرو شده بلکه دیدگاهها و نگرشهای راهبردی ترامپ و رهبران عرب خلیجفارس نیز با دگرگونیهایی همراه شده و به سطحی از بلوغ در مقایسه با گذشته رسیده است.
در این خصوص، نگرش تعاملی و متعادل رهبران عربستان از یکسو و تجربهاندوزی و نگاه عمیقتر ترامپ به مسائل منطقه در مقایسه با دوره قبل قابلتوجه است.
با این حال درک بهتر وضعیت روابط آمریکا با کشورهای عربی خلیجفارس مستلزم توجه و بررسی جزئیتر همکاریهای بین آنها و از جمله فهم اهداف و ابعاد سفر کنونی ترامپ به این کشورهاست تا بتوان به صورت دقیقتری چشمانداز احتمالی روابط را نیز ترسیم کرد.
اهداف و اولویتهای تجاری- اقتصادی
هدف و اولویت اصلی ترامپ از سفر به سهکشور عربی خلیجفارس، کسب و تضمین منافع تجاری و اقتصادی آمریکا در روابط با این کشورها در قالب تعاملات و همکاریهای بلندمدت در عرصههای مختلف است. ترامپ بهعنوان یکی از خاصترین روسایجمهور آمریکا دیدگاهها و نگرشهای ویژهای دارد که با راهبردهای کلان سایر روسایجمهور آمریکا و حتی دولت عمیق در این کشور تفاوتهای قابلتوجهی دارد.
هرچند ترامپ بهعنوان رهبر بزرگترین قدرت جهانی مجبور است همچنان بسیاری از مسائل و ملاحظات ژئوپلیتیک و سیاسی-امنیتی را در سیاست خارجی مورد توجه قرار دهد، اما به دلیل تجارب و شخصیت خاص خود عمدتا در چارچوب منافع تجاری و اقتصادی به مسائل و روندهای جهانی مینگرد.
بنابراین بهرغم اینکه برتری سیاسی و امنیتی برای آمریکا مهم است، اما منافع و دستاوردهای تجاری و اقتصادی برای ترامپ و حلقه نزدیک وی بیشترین اهمیت را در تعریف و پیشبرد سیاستها و همکاریهای بینالمللی دارد.
انتخاب عربستان به همراه امارات و قطر بهعنوان نخستین مقصد سفرهای خارجی ترامپ از این رو صورت گرفته است که این کشورها ظرفیتهای بالا و فزایندهای به لحاظ مالی-تجاری و اقتصادی دارند. رئیسجمهور آمریکا امیدوار است بتواند از این کشورها چند تریلیون دلار سرمایه و پول جذب کرده و از این طریق به پویایی اقتصاد پرچالش آمریکا کمک کند.
انعقاد توافق راهبردی با عربستان با امضای تفاهمنامهها و قراردادهایی به ارزش صدها میلیارد دلار در عرصههای مختلف، از انرژی و فناوری تا عرصههای نظامی و امنیتی و بهخصوص انعقاد قرارداد نظامی به ارزش ۱۴۲میلیارد دلار با این کشور تنها یک مورد از این موارد است.
ضمن اینکه کشورهای عربی خلیجفارس و بهخصوص عربستان نیز به توسعه همکاریهای اقتصادی با آمریکا و بهخصوص بهرهمندی از ظرفیتهای فناورانه این کشور برای توسعه برنامههای اقتصادی خود بهخصوص چشمانداز ۲۰۳۰ نیازمندند.
اما علاوه بر مسائل و منافع اقتصادی، ترامپ در پی تقویت روابط و همکاریها با کشورهای عربی خلیجفارس در عرصههای مختلف دیگری است که میتواند به پیشبرد دستورکارهای آمریکا و همچنین منافع مشترک با هزینههای کمتر منجر شود.
مساله ایران
مساله ایران یکی از مسائل مهم در سیاست خارجی دولت ترامپ در شرایط کنونی است که برای کشورهای عربی خلیجفارس نیز اهمیت زیادی دارد. دولت نخست ترامپ سیاست فشار حداکثری را در مقابل ایران دنبال کرد و با خروج از برجام رویکردی تقابلی را با تهران در پیش گرفت؛ راهبردی که با همراهی و حمایت اغلب کشورهای عربی خلیجفارس بهخصوص عربستانسعودی و امارات متحده عربی همراه شد.
اما اکنون نهتنها روابط کشورهای شورای همکاری خلیجفارس با ایران تا حد زیادی متحول شده است، بلکه ترامپ نیز بهرغم افزایش فشارها، تاکید دارد که راهکارهای سیاسی و دیپلماتیک را بر سیاست فشار حداکثری یا احیانا گزینه نظامی در برابر تهران ترجیح میدهد.
هرچند نتایج و دستاوردهای مذاکرات هستهای ایران و آمریکا در هفتههای اخیر همچنان با ابهاماتی روبهروست، اما اراده طرفین برای تداوم گفتوگوها و بهخصوص حمایتهای کشورهای عربی خلیجفارس از این مذاکرات نشانگر تغییر نوع ادراک و سیاستهای اشتباه پیشین در برابر ایران است.
ضمن اینکه سیاستمداران ایران نیز بهخصوص در سالهای اخیر با تداوم و تعمیق تعاملات با کشورهای عربی جنوب خلیجفارس و پذیرش پیشنهاد مذاکراتی ترامپ برای حل و فصل اختلافات، حسن نیت خود را نشان داده و در کاهش تنشها و بهبود روابط در این حوزه نقش مهمی داشتهاند.
البته دولت ترامپ همچنان گفتمان مخرب پیشین در مورد ایران و امنیتیسازی آن را با فشار حداکثری ادامه میدهد، اما از تغییر فضای منطقه و عدمهمراهی کشورهای عربی با سیاستهای سلبی و تهدیدهای امنیتی بهخوبی آگاه است.
تداوم شراکت راهبردی و تامین منافع امنیتی
ترامپ و رهبران عربستان هشتادسالگی روابط و شراکت راهبردی بین دو کشور را در حالی اعلام میکنند که طرفین، تجارب و تحولات مختلفی را در روابط در طول دهههای گذشته از سرگذراندهاند. روابط عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی خلیجفارس با آمریکا به طور سنتی در قالب معادله نفت در برابر امنیت تعریف میشد؛ اما این روابط در طول دودهه اخیر با تغییراتی همراه شده است.
انتقاد از رهبران عربستان در دولت بوش پسر در خصوص بسترسازی برای توسعه افراطگرایی و تروریسم در مقطع زمانی بعد از ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ و سپس تداوم و توسعه برخی اختلافات بین طرفین، از جمله در انتقاد از سیاستهای آمریکا در منطقه مانند تغییر رژیم در عراق تا گفتوگوهای هستهای با ایران در قالب پنج به علاوه یک در دوره اوباما نشانگر برخی اختلافات در روابط بوده است.
در دوره نخست ترامپ بهرغم توسعه روابط، در نهایت سعودیها از عدمواکنش آمریکا به مورد اصابت قرار گرفتن تاسیسات آرامکو در ۲۰۱۹ انتقاد کردند و به دولت بایدن به دلیل رویکرد انتقادیاش درباره بنسلمان حداقل در دوسال نخست، روی خوش نشان ندادند.
مهمتر اینکه توسعه اقتصادی چین باعث شد تا این کشور به بزرگترین خریدار نفت عربستان تبدیل شود و دولت سعودی تلاش کرده است در عرصه بینالمللی سیاست متوازنی را در پیش بگیرد.
در شرایط کنونی آمریکا و کشورهای عربی خلیجفارس تلاش میکنند تا همکاریهای سیاسی و امنیتی را تداوم و تقویت کنند و بهخصوص عربستان در پی خرید تسلیحات نظامی پیشرفته از آمریکا و دستیابی به پیمانی دفاعی برای تضمین امنیت ملی خود است.
اما چنین رویکردی به معنی رویگردانی یا کاهش جدی همکاریها با سایر قدرتهای جهانی مانند چین و روسیه نیست و همکاریهای کشورهای عربی با چین و روسیه نیز همچنان برای این کشورها اهمیت زیادی دارد.
با این حال ایجاد توازن ظریف در روابط و همکاریهای راهبردی همزمان با آمریکا و چین و بهخصوص حفظ ملاحظات امنیتی و فناورانه آمریکاییها برای عربستان و دیگر کشورهای عربی با چالشها و پیچیدگیهایی همراه است.
جنگ غزه و توسعهطلبیهای اسرائیل
جنگ غزه مهمترین مساله خاورمیانه در طول دوسال اخیر بوده و به ایجاد چالشها و نگرانیهای گستردهای در سطح منطقه و جهان منجر شده است. جنایتها و توسعهطلبیهای رژیم اسرائیل در پرتو حمایتهای همهجانبه آمریکا باعث مخالفتها و انتقادات دولتهای عربی و بهخصوص شکلگیری موج گستردهای از مخالفت و نارضایتی در میان مردم منطقه شده است.
این وضعیت با برجستهسازی مساله فلسطین و افزایش نفرت عمومی از اسرائیل به ایجاد موانع جدی برای تداوم روند عادیسازی روابط این رژیم با کشورهای عربی بهخصوص عربستانسعودی منجر شد.
هرچند دولت ترامپ عادیسازی را یکی از اهداف خود در منطقه تلقی میکند، اما از فقدان شرایط لازم و مخالفتها و ملاحظات دولتهای عربی در این خصوص بهخوبی آگاه است؛ بهخصوص اینکه دولت نتانیاهو حاضر به پایان دادن به جنگ غزه نیست و اشغال سرزمینهای فلسطینی را توسعه داده است؛ رویکردی که برخی اختلافات بین ترامپ و نتانیاهو را برجسته ساخته و در تضعیف راستگرایان در اسرائیل اثرگذار است. با این حال فشار رهبران عرب بر ترامپ بهمنظور مهار توسعهطلبیها و جنایات اسرائیل و تبادل نظر در این خصوص بخشی از گفتوگوهای ترامپ در این سفر محسوب میشود.
چشمانداز پیشرو
روابط آمریکا و کشورهای عربی خلیجفارس روندی مثبت و متعادل را طی میکند و ترامپ سعی دارد روابطی متوازن با این کشورها را دنبال کند. همکاریهای تجاری و اقتصادی بهعنوان محور اصلی روابط باقی خواهد ماند و همکاریهای سیاسی و امنیتی نیز بخش مهمی از این تعاملات برای سالهای پیشرو تلقی میشود.
در سطح منطقهای فارغ از آینده مذاکرات ایران و آمریکا، رهبران عرب خلیجفارس تلاش خواهند کرد تا روابط و همکاریهای ایجابی با ایران را حفظ کرده و سیاستهای رادیکال احتمالی ترامپ را در این خصوص تا حد ممکن مهار کنند.
در مورد اسرائیل نیز سطح همراهی و همکاری کشورهای عربی با ترامپ، بهخصوص در موضوع عادیسازی تا حد زیادی به ساخت قدرت در این رژیم بستگی خواهد داشت و تا زمان تداوم حاکمیت نتانیاهو و سیاستهای افراطگرایانه وی چشمانداز مثبتی در این خصوص وجود نخواهد داشت.
* عضو هیات علمی روابط بینالملل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی/دنیای اقتصاد