plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۷:۳۷
کد مطلب : ۳۱۶۸۳

دلیل فروپاشی ائتلاف کذایی چیست؟

عماد آبشناس*
برخی مانند حامد اسماعیلیون رسما اعلام کرده اند که از این ائتلاف جدا خواهند شد و برخی دیگر به صورت غیر علنی از ائتلاف جدا شده اند. ائتلافی ناهمگن و نامتوازن که از همان ابتدا هم تکلیف اش روشن بود.
دلیل فروپاشی ائتلاف کذایی چیست؟
اعلام تصمیم حامد اسماعیلیون برای خروج از ائتلاف موسوم به "منشور مهسا" اختلاف ها در میان اعضای این ائتلاف را علنی کرد.

بسیاری درباره دلایل این تصمیم تحلیل های آنچنانی ارائه دادند اما هیچ کدام تا به حال به واقعیت ها نپرداخته اند، حتی برخی رسانه های مخالف ایران تلاش کردند با مصاحبه با اسماعیلیون ویا دیگران به نوعی درباره این ماجرا کنکاش کنند تا پاسخ برخی مخاطبان را بدهند، ولی اکثریت اینها مسایلی را مطرح کردند که به نوعی پاسخ محافظه کارانه بود نه واقعیت امر.

واقعیت امر این است که پس از توافق ایران و عربستان سعودی منبع مالی ای که اینها را دور هم جمع کرده بود قطع شده و هر کدام اینها به دنبال آن می باشند که خودشان برای خودشان منبع مالی دیگری پیدا کنند و خوب دیگران از اینکه یکی بدون اطلاع دیگران برود و پول بگیرد و مشخص نباشد سهم هر کدام چیست ناراضی هستند.

اینها هیچ کدام در اعتراضاتی که در ایران رخ داد کاره ای نبودند و فقط با اغتشاشاتی که بر اثر اعتراضات رخ داد مرتبط بودند و بیش از اینکه به دنبال احقاق حقوق و منافع مردم ایران باشند به دنبال آن بودند که نهایت سود را از سفره ای که سازمان های امنیتی دشمن ملت ایران پهن کرده اند ببرند.

سفر آقای رضا پهلوی به اسرائیل و بستن با اسرائیلی ها برای جایگزینی منابع مالی در واقع به نوعی رودست زدن او به بقیه به حساب می آید.

به هر حال دیگران هم دنبال سهمی از این منابع مالی هستند وحالا نمی دانند رضا پهلوی چه قدر گرفته و آیا به آنها راست اش را خواهد گفت یا نه.

تصور اینکه مثلا آقای اسماعیلیون و یا دیگر اعضای این گروه بدون داشتن حامی مالی و ستاد عملیاتی که وابسته به سازمان های امنیتی قدرتمند باشد بتوانند مثلا در کانادا و یا اروپا و یا آمریکا همایش های چند هزار نفره برگزار کنند، یک تصور ساده لوحانه بیش نیست.

فقط تامین امنیت چنین ماجرایی چندین ملیون دلار هزینه دارد، چه رسد به هماهنگی هایی که باید با کشورها شود و...

کافی است شما تصمیم بگیرد یک گروه چند ده نفری را در خیابان های یکی از کشورهای اروپایی و یا آمریکا و یا کانادا برای ماجرایی راه بیاندازید تا متوجه شوید که چه هزینه هایی برایتان خواهد داشت و چه قدر کاغذ بازی و هماهنگی با مراجع امنیتی و انتظامی و سیاسی و ... نیاز است.

اینکه برخی مردم خود این کشورها مثل فرانسه و یا انگلیس و یا آلمان و یا ... به خیابان می آیند تا دنبال اهداف صنفی و یا معیشتی خود باشند، بحث دیگری است.

به این دلیل است که می توان تصور کرد این ماجرا یکی از دلایل اصلی از هم پاشیدن ائتلافی بود که در واقع حامی مالی تامین کننده بودجه های اینها، آنها را وادار کرده بود این ائتلاف را راه بیاندازند، و حالا که دیگر کارش با آنها تمام شده مثل دستمال چرک آنها را دور انداخته.

از سوی دیگر، چه برخی را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم، نباید فراموش کرد که تشکیل دهندگان این ائتلاف به هیچ وجه با هم هم وزن نبودند تا در سطح همدیگر قرار بگیرند و حتی در کنار هم بنشینند.

جایگاه فردی مثل رضا پهلوی کجا و فردی مانند مسیح علینژاد و یا نازنین بنیادی و یا حامد اسماعیلیون یا... کجا.

چه آقای پهلوی را قبول داشته باشیم چه قبول نداشته باشیم، به هر حال هر چه که باشد وی روزی روزگاری ولیعهد بوده و هیچ منطقی وجود ندارد که وی یا طرفداران وی بپذیرد وی در حد و سطح دیگر اعضای ائتلاف قرار گیرد.

حال اینکه وی توان آن را داشته باشد در سطحی که سلطنت طلب ها از وی توقع دارند ظاهر شود یا نه بحث جدایی است.

همین که وی در کنار این افراد بنشیند و آنها را در سطح خود بداند یا مثلا برای یک خودکار با مسیح علینژاد شوخی های بی جا کند، عملا کسر شأن وی به حساب می آید و طبیعی است طرفداران سلطنت طلب چنین چیزی را به هیچ وجه نپذیرند.

گو اینکه ممکن است رفتار وی برای عموم سلطنت طلب ها ناراحت کننده باشد اما با توجه به اینکه وی تنها نماد قابل اتکای آنها می باشد بدیهی است آنها نسبت به او و رفتار او و رفتار دیگران با او تعصب داشته باشند و این تعصب را ما در گردهمایی های این مجموعه شاهد بودیم.

در بسیاری از این گردهمایی ها افرادی مانند مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون شدیدا مورد هجمه طرفداران رضا پهلوی قرار داشتند و حتی در برخی موارد این مساله به زد و خورد هم کشید.

حال تصور کنید در چنین شرایطی آقای اسماعیلیون به جای اینکه به دنبال وحدت ملی ایرانیان باشد به دنبال تمایلات قومی خود رفته و اصرار بر حضور فردی مانند عبد الله مهتدی که رهبر یک گروه تجزیه طلب می باشد داشته.

گروهی که چه قبل انقلاب چه بعد انقلاب به صورت علنی دست به اعمال تروریستی مسلحانه زده اند و حتی با حکومت پدر رضا پهلوی درگیر بودند.

نشستن مهتدی در کنار پهلوی عملا خود به خود توسط عموم ملت ایران غیر قابل قبول است و به جای اینکه موجب آن شود که پهلوی طرفداران بیشتری کسب کند موجب ریزش طرفداران وی می شود و عملا به نوعی مشروعیت بخشی به جدایی طلب ها و کارهای تروریستی آنها به حساب می آید.

حال شما در کنار اینها فردی مانند نازنین بنیادی را قرار دهید که به زور گروه های خاصی در آمریکا و فقط به دلیل خوش خدمتی به تام کروز و عضویت اش در تشکیلات ساینتولوژیست ها مطرح شده، آن هم چه خدمتی، بروید در اینترنت جستجو کنید ببینید منظور از خوش خدمتی چیست، خود رسانه های آمریکایی کارهایی که او انجام داده را مطرح کرده اند.

علیرغم همه تلاش های دشمنان ایران برای تاثیر گذاری روی جامعه ایران، هنوز که هنوز است این جامعه جامعه ای محافظه کار می باشد و اینگونه نیست که آنها بتوانند همانگونه که زنلسکی را در اوکراین به قدرت رساندند بتوانند فردی مانند نازنین بنیادی را در ایران به جایی برسانند.

درباره مسیح علینژاد هم که تکلیف روشن است، طبق اسناد منتشر شده خود وزارت خارجه آمریکا وی رسما حقوق بگیر وزارت امور خارجه ایالات متحده و بصورت غیر رسمی سازمان سیا بوده و می باشد.

آقای علی کریمی هم که در ابتدا نامش را در این ائتلاف مطرح کردند از همان روز اول آب پاکی را روی دست همه شان ریخت و حاضر نشد زیر بار حضور در چنین ائتلافی برود و خودش را خراب کند.

حتی اگر رضا پهلوی را جدا از این گروه بدانیم جایگاه علی کریمی را نمی توان با جایگاه افراد دیگر حاضر در این گروه مقایسه کنیم.

مجامع امنیتی و اطلاعاتی دشمن ایران تلاش های زیادی انجام دادند تا افراد دیگری را وارد این جریان کنند اما خوب آنهایی که برای خود جایگاهی قایل بودند حاضر نشدند وارد جریان شوند و آنهایی هم که کلا جایگاهی نداشتند امکان اینکه در جریان تاثیر گذار باشند را نداشتند و به جای اینکه جریان را بالا بکشند عملا موجب آن می شدند تا این جریان ضعیف تر شود چون آویزان آن می شدند و فقط به دنبال سهم خودشان از منافع بودند نه بیشتر.

اینکه آقای رضا پهلوی اظهار می دارد به دنبال دمکراسی در ایران است و به دنبال چیز دیگری نیست را نادیده بگیرید.

اگر اینگونه باشد سلطنت طلب ها پشت او را خالی خواهند کرد.

اما وی حتی آنقدر جسارت ندارد و یا به خود اطمینان ندارد که علنا اعلام کند چه می خواهد، "بازگشت سلطنت".

البته وی به خوبی می داند اگر چنین چیزی را اعلام کند برخی دیگر گروه ها در خارج کشور در مقابل او خواهند ایستاد.

به هر حال به نظر می رسد با توجه به این شرایط آقای پهلوی و طرفدارانش تشخیص داده اند که حضور او در چنین ائتلافی به جای اینکه منجر به هم افزایی قدرت و محقق شدن اهداف آنها در بازگرداندن سلطنت به ایران باشد موجب انحراف اهداف آنها می شود و حالا که وی قید همه چیز را زده و به اسرائیل رفته تا عملا سر سپردگی خود را به اسرائیل و لابی های صهیونیستی نشان دهد دیگر نیاز ندارد اینها را دور و بر خود داشته باشد.

حالا برخی مانند حامد اسماعیلیون رسما اعلام کرده اند که از این ائتلاف جدا خواهند شد و برخی دیگر به صورت غیر علنی از ائتلاف جدا شده اند.

ائتلافی ناهمگن و نامتوازن که از همان ابتدا هم تکلیف اش روشن بود.

*تحلیلگر مسائل سیاسی و بین الملل/اسپوتنیک

انتهای پیام/*
۰
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما