plusresetminus
تاریخ انتشارسه شنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۲
کد مطلب : ۸۸۰

چندنوازی نوروزی و تک‌نوازی ناسیونال-فاشیستی

نادر صدیقی*
بی‌تردید این نوروز یونسکویی شده همان نوروزی نیست که از قبل «آنجا» در جعبه‌های هویتی در اعماق هزاره‌های تاریخ وجود داشته و اکنون مثل یک شی عتیقه‌گون به سازمان ملل منتقل می‌شود. این باور بنیادگرایانه که نوروز و یا هر دارایی فرهنگی، در لحظه تولد گران‌بهاترین و پرارزش‌ترین بوده، درک بسیار فقیری از مفهوم فرهنگ به دست می‌دهد.
چندنوازی نوروزی و تک‌نوازی ناسیونال-فاشیستی
ادوارد سعید با وام گرفتن از تعبیر موسیقایی «کُنترا پونتال» از نوع خاصی از آگاهی سخن می‌گوید که محصول رهایی از تک‌هویتی‌گری و تک‌فرهنگی‌گریِ دیگرستیز و جداسازنده است: «نگریستن چند سویه به جهان به گونه‌ای آگاهی از بعدهای همزمان راه می‌گشاید، که اگر واژه را از موسیقی وام بگیریم «کُنترا پونتال» است» (ادوارد سعید، تأملی در آوارگی، ترجمه حورا یاوری، کنکاش، پاییز ۱۳۷۲).

نوروز زیسته شده در قرون تمدنی اسلام و نوروزهای نوین همسایگان در شکل دوازده کشوری خود، راهی تازه برای این نوع «آگاهی از بعدهای همزمان» می‌گشاید. تاریخ چندفرهنگی و تطبیقی نوروز به ما نشان خواهد داد هر یک از ملل این جغرافیای نزدیک، در جریان گذار به ساختارهای تنگ‌نظرانه هویت ملی چه چیزهایی را از دست داده‌اند. تاریخ به ما خبر از چنگ و چَغانه و دُهل و دف و طبل و از نواها و مقام‌هایی می‌دهد که در نوروز نواخته می‌شد. اما آن چندنوازی‌های نوروزی مثل دیگر جلوه‌های شعری و مناسکی و مراسمی نوروز، چندان متکثر و متنوع و چنگ در چنگ و متداخل در نواهای نوروزی همسایه هستند که ملی‌گرایی‌های کپی‌برداری شده از نظریه‌های فاشیستی و یا شرق‌شناسی استعماری به کار توضیح آنها نمی‌آید. برای فهم‌پذیری نوروزهای زیسته شده در طول قرون اسلامی جغرافیای ما، باید فهم خودمان از هویت ملی را متحول کنیم. نوعی از «آگاهی از بعدهای همزمان» را امروزه می‌توان از خلال همجوارسازی نوروزهای همسایه در یک سفره و فضای نوروزی واحد تجربه کرد. در این حالت، تکثر مهارناپذیر نوروز توسط هویت‌های تک‌واره ملی می‌تواند به کمک درک ترکیبی از ملیت و هویت ملی فهم‌پذیر شود.

به‌عنوان مثال، نوروزی که در مزار شریف افغانستان با عَلَم‌‌‌افرازی علوی آغاز می‌شود، می‌تواند راهی بگشاید برای فهم نوروزهایی که در طول تاریخ داشتیم و در فرایند گذر به ساختار کپی‌برداری شده هویت ملی آریایی از نازیسم و فاشیسم در گوشه‌ای از زوایای تاریخ جا گذاشتیم:
تا فر خجسته نوروز در رسید / از گرد راه با علم و خیل بی‌شمار (ارزقی هروی)
آن نوروزهایی که در حوزه رویت‌پذیر جامعه «خیل بی‌شمار» مردم را زیر علم خود جمع می‌کرد، چگونه بودند؟ شکل پدیداری آن‌ها در مکان‌های عمومی شهری را چگونه می‌توان ترسیم کرد؟
نوروز را بدون اجراگری نوروزی و شیوه‌ای که هر یک از ملل این جهان و جغرافیای نزدیک، در طول قرون تمدنی اسلام آن را به اجرا گذاشته‌اند، نمی‌توان فهمید. وقتی فهم ما از هویت ملی کوچک و نُقلی و خودمانی می‌شود، نوروز ما هم کوچک می‌شود و نمی‌توانیم آن را در شکل جهانی شده خود در جهان اسلام  و در جهان امروز به عرصه تخیل دربیاوریم. نگریستن چندسویه به نوروزِ چندزبانی و چندفرهنگی و چندقومیتی، فهم ما از هویت ملی خودمان را نیز دگرگون و چندوجهی می‌کند. نوروز از این منظر با سرسختی و جلوه‌گری فراسرزمینی تمام، در مقابل همه تعاریف تنگ‌نظرانه از هویت ملی که ایرانیت را به بند خانه‌های پیش‌ساخته و تنگ و کوچک کشیده، می‌ایستد. تابلوی نوروزهایی که بر فراز ویرانه‌های شوروی رویید و یا به شکل دو نوروز «ارگنه کون» و «نوروز کردی» در ترکیه سربرآورد، آن قدر رنگی و سرشار از گوناگونی فرهنگی و زبانی است که نمی توان آن را به کمک ابزار مفهومی ملی‌گرایی تک‌هویتی توضیح داد. نوروزهای نوین هر کدام به‌تنهایی نوایی می‌نوازند که از طریق مقایسه و هم‌کنارساختن آن با نوروزهای دیگر می‌توان چندنوازی آن را درک کرد و به فهم بدیعی از نسبت میان هویت ملی و نوروز رسید. مسقف شدن نوروز زیر سقف یونسکو به‌خوبی سرشت چندنوازی این میراث جهانی شده را به نمایش می‌گذارد. نوروز دوازده کشوری که یونسکو آن را به‌عنوان بارزترین میراث ناملموس جهانی ثبت کرده، نوروز چندآوایی است و نه نوروز تک‌فرهنگی و تک‌هویتی:

«… نوروز مظهر ارزش‌های جهانی صلح، همبستگی و حسن همجواری است که با گرد هم آوردن و در هم آمیختن فرهنگ‌های گوناگون، ملیت‌ها، ادیان و زبان‌ها، به ایجاد گستره وسیعی از آداب و رسوم می‌انجامد و نمادی از همبستگی انسان‌ها را به تصویر می‌کشد…نوروز یکی از پر جاذبه‌ترین میراث‌های فرهنگی-معنوی بشریت است، جوامع را با هویت و فرهنگ نیاکان خود آشنا می‌سازد و موجب تداوم آن می‌شود، و فرصت مهمی است برای انتقال یک میراث و ارزش‌های آن به نسل جوان…من شک ندارم نوروز همچنان پل ارتباطی میان فرهنگ‌ها خواهد ماند و پیام صلح، هماهنگی و دوستی را برای نسل‌های آینده به ارمغان خواهد برد» (اودره ازوله، مدیرکل یونسکو).

بی‌تردید این نوروز یونسکویی شده همان نوروزی نیست که از قبل «آنجا» در جعبه‌های هویتی در اعماق هزاره‌های تاریخ وجود داشته و اکنون مثل یک شی عتیقه‌گون به سازمان ملل منتقل می‌شود. این باور بنیادگرایانه که نوروز و یا هر دارایی فرهنگی، در لحظه تولد گران‌بهاترین و پرارزش‌ترین بوده، درک بسیار فقیری از مفهوم فرهنگ به دست می‌دهد. بنیادگرایی در همه اشکال دینی و یا ملی‌گرایانه خود اصل تکامل و ترکیب‌بندی ارزش‌ها را مانع خلوص و ناب‌بودگی هویتی می‌داند. نوروز هیچ‌گاه در طول تاریخ معاصر این‌ چنین با ارزش‌های عموم بشری نظیر صلح و همبستگی فراملی، گفت‌وگوی بینافرهنگی ترکیب‌بندی نشده بود تا آنجا که می‌توان گفت، نوروز اکنون دومین فاز جهانی شدن خود را آغاز می‌کند؛ نخستین فاز جهانی شدن نوروز از خلال ترکیب‌بندی این میراث معنوی با اسلام و فرهنگ اسلامی تجربه شد. نوروز از خلال سوار شدن بر امواج جهانی اسلام و از طریق برآمیزی با ارزش‌های اسلامی و فرهنگ اقوام مسلمان به چنان مرحله‌ای از جهانیت در جهان آن روز دست یافت که به هیچ‌وجه در دوران پیشااسلامی قابل تصور نبود. اکنون نوبت آن است همین حرکت تکاملی تاریخی یک گام دیگر به جلو برده شود. نوروز جهانی شده و مفصل‌بندی شده با ارزش‌های یونسکویی، و با صلح و ارزش‌های زیست‌بوم‌شناختی را می‌توان به فرصتی برای تصحیح درک خود از هویت ملی بدل کرد. به عبارت دیگر، باید فهم خودمان از هویت ملی را به‌گونه‌ای متحول کنیم که با مازاد معنایی نوروز در شکل تکامل یافته و جهانی شده آن سازگار شود. به روایت احمد جلالی، نماینده ایران در یونسکو، دبیر کل پیشین این سازمان در توصیف نوروز می‌گفت:

«نوروز عرصه‌ای است که سنت‌های با هم بودن، شکیبایی، هماهنگی و سرور از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. در زمانی که افراط‌گراییِ خشونت‌آمیز به‌دنبال نابودی تنوع و آزادی است، نوروز یادآور قدرت فرهنگ و میراث برای ساختن جوامعی پایدار و منعطف است. نوروز منبع اعتماد، اطمینان و صمیمیت است و به همگان تعلق دارد؛ بیاییم ارزش‌های نوروز را با آغوش باز استقبال کنیم تا پیام جهانی صلح و همبستگی‌اش الهام‌بخش ما باشد».

مراسم نوروزی که همه ساله با صدای شورانگیز دف ایرانی در یونسکو آغاز می‌شود، امسال مُهر و نشان موسیقی مقامی جمهوری آذربایجان را با اجراگری «عالیم قاسمف» همراه خود داشت. این چندنوازی یک نوروز دوازده کشوری و جهانی، الگویی است که می‌تواند به تدریج تکامل یابد و تک‌نوازی هویت‌های تک‌واره را به سایه ببرد.
دهل زن گو دو نوبت زن بشارت / که دوشم قدر بود امروز نوروز (سعدی)
این هم‌نشین‌سازی شب قدر و روز نوروز، همان تحفه ترکیبی است که تئوری‌های جعل شده هویت ملی در دل اتاق فکرهای جنگ و خشونت، کار ساختارشکنی و ترکیب‌زدایی آن را بر عهده گرفته‌اند. برای پل زدن بر آن شکافی که هویت‌های مرگبار در جغرافیای اسلام و جهان نزدیک ما پدید آورده‌اند، نوروز را باید چنان در معرض غنی‌سازی معنایی و موسیقیایی و هنری قرار داد که به مکان هم‌جشنی همه ملل همسایه بدل شود. 
از هم اکنون می‌توان نوروزی را به عرصه تخیل درآورد که ترکان سمرقندی و سیه چشمان کشمیری و خنیاگران ایرانی و عراقی و ازبک و تاجیک و هندو را به زیر یک سقف واحد تمدنی مسقف کند. نوای این چندنوازی را می‌توان از اعماق تاریخ تمدنی اسلام در این جغرافیای خویشاوند شنید. پیش از تولد ناسیونالیسم‌های غیرمدنی و تک‌هویتی در اشکال کمالیستی و یا آریایی و بعثی، هیچ مرز و دیوار برناگذشتنی میان نواهای نوروزی جغرافیای اسلام وجود نداشت.
حجازی ناز من نوروز شد «راه مخالف» زن / ز «شهناز» و «عراق» و راک و کابل بر غم از دل‌ها (رفعت سیستانی)
دکتر جواد سعید برومند در پژوهش ارزشمند خود به نام «نوروز جمشید» اسامی موسیقی‌های مقامی خاصی را به نقل از برهان قاطع و لغت‌نامه دهخدا و دیگر منابع تاریخی گردآورده که در طول تاریخ از بین رفته و یا کاربرد آن در آثار زبان فارسی یافت نشده است. ای کاش پژوهشگران زبان عثمانی می‌آموختند و خاک آرشیوهای آن دیار را تنفس می‌کردند تا از پنجره همسایه، دریچه نوینی به تاریخ ایران بگشایند. (همین‌جا به شتاب بگویم که مشروطه‌پژوهی بسیاری از ایرانیان از همین نقصیه رنج می‌برد و بسیاری از بافته‌ها وتئوری‌پردازی‌های مورخین و تحلیلگران مشروطه که ایران را جدا از عثمانی دیده‌اند، پارگی خود را آشکار خواهد کرد.) چندنوازی نوروزی زیسته شده در قرون مشترک تمدنی و اسلامی همسایگان در پرتو این مطالعه تطبیقی به صدا در خواهد آمد. به‌عنوان مثال پژوهشگر مذکور نواهای نوروزی را چنین ردیف می‌کند:

«باد نوروز»؛ لغت نامه دهخدا می‌نویسد «نام لحنی باشد از موسیقی» برین نوا نیز کاربردی دیده نشده است.
«بانگ نوروز»؛ این نام در واژه‌نامه‌های زبان فارسی نیست، احتمال می‌رود نام نوایی از موسیقی باشد که هنگام نوروز از آن استفاده می‌شده است.
چو فرخ بود روز و بخت پیروز / نوا برکشیده «بانگ نوروز»

اگر نوروز می‌خواهی که بینی / بجوی از بوسلیک و از حسینی (بهجت‌الروح)

از اول نوبت «عشاق» بنواز / نوا از «پرده نوروز» کن ساز (گل و نوروز)

خوش‌نوایان چمن در «پرده عشاق» بین / نوبت نوروز بر بانگ هزارآوا زده (دیوان خواجو)
«نوروز بزرگ»؛ نام نغمه‌ای از موسیقی، نام نوایی است، نام لحنی است.
«نوروز رهاوی»؛ گوشه‌ای از شعبه «روی عراق» بوده است.
«نوروز صبا»؛ نغمه‌ای است که در همایون و راست و پنجگاه نواخته می‌شود.
«نوروز کوچک»؛ نوروز خردک یا نوروز کوچک لحنی بوده است از الحان نوروزی» (نوروز جمشیدی، جواد برومند، صص ۳۰۲-۳۰۸).
اما بسیاری از نواهای نوروزی مذکور و بسیاری نواهای دیگر نوروزی در دربار سلاطین عثمانی نواخته ‌شده و چه بسا پژوهش در متون عثمانی، موجب کشف حلقه‌های مفقود تاریخ نوروز و تاریخ موسیقی مشترک عثمانی و ایرانی شود. پژوهشگران ترکیه این تز را پیش کشیده‌اند که نواهای مذکور به سفارش دربار عثمانی ساخته شده‌اند. ادبیات کلاسیک عثمانی می‌تواند سرنخ‌های تازه‌ای درباره نواهای نوروزی مفقود تاریخ به دست دهد.
دربار عثمانی در مراسم نوروزی حال و هوای یک آکادمی موسیقی به خود می‌گرفت. «نوروز» نام یک مقام موسیقیایی «شدّ» است که به شکلی بسیار پیچیده و چندآوایی مدتی طولانی در دربار عثمانی اجرا می‌شد. متاسفانه این مقام در طول زمان فراموش شده است. اما کاربرد این مقام در ادبیات کلاسیک عثمانی نشان از رواج فراوان این مقام در روزگاران تمدن اسلامی آن دیار دارد. نوروز نام مقامی موسیقیایی بود در منزلگاه «پرده عجم» و «عجم-آشیران[۱]» (نهات سامی، این را در تاریخ مصور ادبیات ترک نقل کرده است. استانبول ۱۹۹۸، ص ۴۴۰).
سلطان مراد دوم (۱۴۵۱-۱۴۲۱) این مقام را به اجرا گذاشته بود. «نوروز بیات، نوروز بوسه لیک، نوروز بزرگ، نوروز حسینی، نوروز عجم، نوروز عرب، نوروز حرا، نوروز عراق، نوروز راست، نوروز روم، نوروز اصفهان، نوروز سلطانی، نوروز کوچک، نوروز نوا، نوروز رهاوی، نوروز عشاق، نوروز زنگوله، نوروز «شدّ» نام مقام‌های موسیقیایی بود که در دربار عثمانی اجرا می‌شد. (ییلماز اوزتوران، ترک موسیقی سی انسکلوپدیاسی، جلد ۳ ۱۹۶۹، ص ۱۱۵-۱۱۶)
مهربانلیک گوردو خورشید جهان افروزدان / گرم اولوپ بلبل نوایا باشلادی نوروز دان (شیخ اسلام یحیی، ص ۱۶۳، جلد یک)
تلاش موسیقی‌دان‌های نوروزی عثمانی این بود که نغمه بلبل در وصف گل را به نت در بیاورند:
گولون وفاسیندا تازه مربع باقلامیش بلبل / مقامین قیلمیش استادانه‌ای غنچه دهن[۲]
چیزی به نام مقام موسیقی «راست-نوروز» در قرن هفدهم وجود داشت و متاسفانه از بین رفت و به زمان ما نرسید.
بیر مطرب خوش نغمه هواسیندا کی عشاق / نوروز همایوندا اولا اونا هم هوا[۳] (احمد پاشا)
«نوروز عشاق»؛ مقام موسیقیایی «شدّ» بود که به سفارش سلطان مراد دوم ساخته شد.
عشاق می اینده قیلالی عشرت نوروز / تا «راست» گرک چنگ حسینی ده سرآواز[۴] (نسیمی)

حسن نوروزوندان عشاق مخیر ایلین / «راست» اول سرو دل جنون گل خنداندیر

غنچه طفلین آچمادی «یحیی» هزارون نغمه سی / بی‌خبردور داهی اول عشاق نوروز دان[۵]
«نوروز عجم»؛ در زمان سلطان عثمانی سلطان مراد دوم اجرا می‌شد، این مقام در «پرده عجم» حفظ شده است.
اوخوسون صوت نوروز عجم نقش صفهان دا / کرمدن احمد بللاهی درویشانه عشق ایله[۶]
«نوروز صبا»؛ نام مقامی مرکب و پیچیده موسیقایی بود که در عهد سلطان محمد فاتح اجرا می‌شد:
باشلادی اسمگه نوروزد آفاق نسیم / بیر هوا ائتدی کی دیرلر اونا نوروز صبا[۷] (جنانی)
«نوروز نوا»؛ نام موسیقی مقامی در عهد سلطان مراد دوم بود.
باشلادی گلشن ده مرغ خوش نوا نوروز دان / شاه گل بزمینده تقسیم ائتدی بیر غراء غزل (باقی، شاعر عثمانی) (سدات کاراکوسه، نوروز در ادبیات قدیمی ترک)
چگونه می‌توان درکی از هویت ملی به دست داد که درست در نقطه مقابل غنی‌سازی معنایی نوروز در شکل جهانی شده آن قرار گیرد و در همان حال سرشت فاشیستی آن را در پس نظریه های ایرا‌ن‌شاهی-ایران‌شهری پنهان کرد؟ درکی از نوروز که تلویزیون‌های جنگ و تحریم و تفرقه آن را به شکل امری ضدعربی، ضداسلامی و ضد جهان اسلامی بازنمایی می‌کند، چگونه می‌تواند با هویت ملی ایرانیان که همواره در نقطه تلاقی و برآمیزی با جهان اسلام قرار شده و از خلال این برآمیزی، زبان فارسی را به زبان شعر وعرفان ارتقا داده، با هویت ملی ایرانیان قابل جمع باشد؟ ایران در همه قرون تمدن اسلامی کی از جهان همسایه و از جهان اسلام جدا بوده که ناسیونال-فاشیست‌هایِ تفرقه‌افکن و خشونت‌طلب برای پیشبرد فلسفه ایران‌شاهی خود و برای توجیه دیکتاتوری سکولار در پس آن ادعا سنگر گرفته‌اند؟

انتهای پیام /*

منابع: 
[۱] گذر عجم
[۲] ای غنچه دهن نوروز! بلیل استادانه، آهنگ مقامی مربع در وصف وفای گل ساخته
[۳] عشاق چنان نغمه خوش سرایند که،نوروز همایون همنوای آن شود
[۴] برای گذار از مقام «نوروز عشاق» به مقام «حسینی» (که به عشق حسین ساخته شده بود) باید از منزلگاه میانی مقام «راست» عبور می‌شد.
[۵] ای یحیی هزار بلبل نتوانست گشود طفل غنچه / چندان طفل است که هنوز از عشاق و نوروز خبر ندارد
[۶] خدا راعشقی درویشانه بنما از راه کرم بر احمد / تا بخواند صوت نوروز عجم نقش اصفهان، خیالی
[۷] آفاق نسیم آغاز به وزیدن کرد در نوروز / آهنگی نواخت که «نوروز صبا» گویند.

*روزنامه نگار
۰
مرجع : مشق نو
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما