plusresetminus
تاریخ انتشارسه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۳:۳۵
کد مطلب : ۹۶۷۴

تنها گزينه پيش‌ روی اصلاح‌طلبان

صادق زیباکلام*
با کمال تاسف بايد گفت که بسياري از چهره‌ها و شخصيت‌هاي شاخص اصلاح‌طلب هنوز متوجه نشده‌اند که اين واقعه تاريخي اتفاق افتاده که از مرحله «تَکرار مي‌کنم» عبور کرده‌ايم.
تنها گزينه پيش‌ روی اصلاح‌طلبان
طي روزهاي اخير اظهار نظرهاي متفاوتي درباره شرايط فعلي جريان اصلاحات و راهکارهاي خروج ازآن مطرح شده و هر کسي از ظن خود به اين مساله پرداخته است اما مشکل اصلاح‌طلبان وراي مسائلي است که طي چند وقت اخير مطرح شده است.

از بعد انتخابات اسفندماه به‌نظر مي‌رسد که بسياري از اصلاح‌طلبان سرانجام متوجه عمق بحراني شده‌اند که جريان اصلاحات با آن روبه‌رو است.

في الواقع سخني به‌گزاف نرفته اگر بگوييم که انتخابات اسفندماه به وضوح نشان داد که حتي يک حداقل اقبال و اعتماد جامعه نيز ديگر براي اصلاح‌طلبان نمانده است.

بنابراين اصلاح‌طلبان با پرسش اساسي «چه بايد کرد؟» مواجه شده‌اند.

راقم اين سطور بيش از دو سال مي‌شود که همواره به اصلاح‌طلبان هشدار و زنهار داده که مدت‌ها است اعتماد عمومي را از دست داده‌ايد.

نخستين بار اواسط سال 98 بود که گفتم شعار « اصلاح طلب، اصولگرا؛ تمومه ماجرا» واقعيتي داشت که واقعيت آن را در اتفاقات دي ماه 96 متوجه نشدم.

در دي ماه 96 اين شعار نوعي لق لقه زبان بيشتر نبود اما گذشت زمان باعث شد تا دريابم اين شعار به واقعيت نزديک شده و اصولگرايان به کنار؛ ما اصلاح طلبان نيز در نزد افکار عمومي بالاخص دهه هفتادي‌ها و به تدريج دهه هشتادي‌ها عملا جايگاهي نداريم.

سخنان کلي نظير اينکه بايد اعتماد مردم را بدست آوريم يا سخن از وحدت ملي، آشتي ملي و همدلي و از اين دست کلي گويي‌ها در حد شعار است و هيچ فايده‌اي ندارد. اولين و مهم‌ترين مساله براي اصلاح‌طلبان آن است که چرا ما اعتماد عمومي را از دست داديم.

با کمال تاسف بايد گفت که بسياري از چهره‌ها و شخصيت‌هاي شاخص اصلاح‌طلب هنوز متوجه نشده‌اند که اين واقعه تاريخي اتفاق افتاده که از مرحله «تَکرار مي‌کنم» عبور کرده‌ايم.

خود رئيس دولت اصلاحات در ديداري که سال گذشته با شماري از اصلاح‌طلبان داشت، بيان کردند که ديگر «تَکرار مي‌کنم من» اثر چنداني ندارد.

اما واقعيت آن است که نه خود ايشان و نه هيچ يک از چهره‌هاي ديگر اصلاح‌طلب به پرسش دشوار بعدي که عبارت است از چه بايد کرد؟ نپرداختند.

اينکه بگوييم بين جلب اعتماد و رضايت مراکز قدرت يا تعامل با جامعه و حفظ اعتماد بدنه اجتماعي بايد دومي را انتخاب کنيم، گمان مي‌رود درست مثل همان سخن گفتن شعاري از وحدت ملي، هبستگي ملي و آشتي ملي است.

اصلاح‌طلبان براي عبور از اين بحران و به‌دست آوردن بخشي از اقبال عمومي که تا قبل از 29 ارديبهشت داشتند فقط و فقط يک گزينه بيشتر فرارويشان نيست و آن هم همان گزينه‌اي است که متجاوز از 2 سال است آن را تکرار مي‌کنم: اصلاحات مي‌بايستي به عنوان پرچمدار دموکراسي خواهي و آزادي خواهي در ايران شناخته شود.

*استاد دانشگاه

انتهای پیام/*
۳
مرجع : آرمان ملی
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما