plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۶
کد مطلب : ۶۵۰۳

توهم توافق خوب با فشار حداکثری! 

محمد صالح جوکار
برخلاف برخی نظریه‌های فضایی که می‌گوید مذاکره از خصومت آمریکا می‌کاهد، اتفاقاً واشنگتن ثابت کرده که با مذاکره، فشار را به اوج می‌رساند که مصداق بارز آن، برجام است.
توهم توافق خوب با فشار حداکثری! 
1. «برایان هوک»، رئیس گروه آمریکایی اقدام علیه ایران، بار دیگر رویای آشفته آمریکا علیه جمهوری اسلامی را تکرار کرد و خواستار «توافقی بهتر» با کشورمان شد.

وی همچنین مدعی است که ایران بین «میز مذاکره» و «فروپاشی اقتصاد»، گزینه دوم را انتخاب کرده و سیاست فشار حداکثری را راهکاری برای دستیابی به توافق خوب با ایران برشمرد!

جنگ اقتصادی کاخ سفید با دست‌فرمان حداکثر فشارها و تحریم‌ها، حدود دو سال است که کلید خورده و هدف اصلی هم ایجاد شکاف جدی بین حاکمیت و مردم تعریف‌شده است.

تقریباً همه مقامات آمریکایی وقتی پای تریبون می‌روند و یا در مقابل دوربین رسانه‌ها قرار می‌گیرند، تک‌مضراب اثربخشی تحریم‌ها را تکرار و ادعا می‌کنند که این روش در حال جواب دادن است!

مقایسه تطبیقی آنچه آمریکایی‌ها به دنبال آن بودند با واقعیت‌ها نشان می‌دهد که دست گذاشتن روی معیشت مردم، نه‌تنها کمیت راهبرد فشار حداکثری را لنگ کرد بلکه در برخی موارد با مقاومت‌های گسترده‌ای نیز مواجه شد که انسجام مردم در مقابل آن، یکی ازاین‌دست موارد به شمار می‌آید.

2. جارچی‌های کاخ سفید که در کنفرانس‌های داخلی و خارجی به لجن پراکنی علیه انقلاب اسلامی می‌پردازند، عامدانه برای انحراف افکار عمومی جهان به ادامه استراتژی خود اشاره می‌کنند، بی‌آنکه از اهداف اصلی و آنچه برداشت کرده‌اند، سخن به میان آوردند.

فلسفه طراحی راهبرد اخیر واشنگتن، تخریب پایه‌های اقتصاد کشور و سقوط آزاد ارزش پولی ملی بود تا از رکود و گرانی گسترده، شورش‌های اجتماعی را سامان داده و ناامنی را گسترش دهند. یکی از این موارد، گزافه‌گویی درباره به صفر رساندن صادرات نفت ایران و عدم تمدید معافیت هفت‌ کشور از تحریم‌های نفتی بود.

از نظر ایده پردازان و مجریان این محدودیت، قطع شدن شریان نفت ایران به مشتریان دائمی، شوک سنگینی به اقتصاد کشور وارد می‌کرد و حتی یک بازه زمانی سه‌ماهه را برای بالا بردن دست‌های کشورمان در نظر گرفته بودند! این فشار موجب شد که توجه به داخل و توانمندی‌های درونی افزایش یابد، هر چند که بی‌تدبیری در اجرای افزایش قیمت بنزین، هزینه‌هایی برای کشور به همراه داشت.

اغتشاشات زمستان 96، رؤیای برگزاری جشن کریسمس پیش از چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی در داخل کشور و آشوب‌های پائیز 98 نیز در همین راستا برنامه‌ریزی‌شده بود اما با وجود صرف صدها میلیون دلار، هیچ‌کدام به نتیجه دلخواه منتهی نشد و حتی در مواردی، برآیندی معکوس به همراه داشت.

به این مفهوم که در کنار افزایش وحدت ملی ناشی از درک روشن‌تر توطئه‌های خارجی، جریان‌های وابسته‌ای که آمریکا را بزک‌کرده و در پی نشان دادن چهره‌ای زیبا از واشنگتن بودند، به حاشیه رفتند و گروهی از آن‌ها نیز به مواضع اشتباه خود در قبال شیطان بزرگ اذعان کردند.

3. راهبرد فشار حداکثری تنها به تغییر فاز مطالبات مشروع اقتصادی مردم به تهدیدات امنیتی معطوف نبود، بلکه سلسله‌ای از حوزه‌های تأثیرگذاری ایران در خارج از مرزها را نیز شامل می‌شد.

آمریکایی‌ها پس از اینکه قافیه را در عراق و لبنان به مقاومت باختند و جمهوری اسلامی را بازیگر پیشتاز منطقه دیدند، وارد جنگ نرم شدند و با تحریک مردم به قیام در برابر مشکلات اقتصادی و اداری، کوشیدند که این چالش‌ها را به نفوذ ایران و نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی نسبت دهند.

طبق این طرح، ناآرامی‌های این سه کشور باید در زمان‌های نزدیک و یا مقارن با یکدیگر آغاز می‌شد تا به‌اصطلاح، الهام‌بخش و تأثیرگذار باشند. از این رو، ابتدا عراق، با فاصله کمی لبنان و سپس ایران درگیر نا آرامی شد و همه این‌ها به دلیل وحشت از نفوذ منطقه‌ای کشورمان شکل گرفت.

اشتباه محاسباتی تصمیم گیران آمریکایی اما اینجا بود که فکر می‌کردند قادرند محبوبیت انقلاب اسلامی را با تبلیغات منفی مخدوش کنند، درحالی‌که این مقبولیت و مشروعیت، ناشی از گفتمان جذابی است که کشورمان به مردم منطقه عرضه کرده است. همین دریافت نادرست، دومینویی از فضاحت را برای یانکی‌ها رقم زده است.

علاوه بر این، موضوع توان دفاعی کشورمان که بخشی از ملاحظات منطقه‌ای آمریکا درباره ایران محسوب می‌شود نیز در چارچوب استراتژی فشار حداکثری می‌گنجد.

کاخ سفید بسیار نگران است که پس از پایان تحریم‌های تسلیحاتی شورای امنیت سازمان ملل علیه کشورمان در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۰ (۲۷ مهر ۹۹)، جمهوری اسلامی به توسعه توان دفاعی – تهاجمی خود بپردازد، حال‌آنکه موضوع موشک‌ها و برد آن‌ها در هیچ‌یک از بندهای قطعنامه 2231 نیامده، خیز آمریکا و اروپا برای محدود کردن آن، اساساً فاقد وجاهت بوده و ایران برای تأمین امنیت خود منتظر مجوز کشور یا سازمانی جهانی نخواهد ماند.

4. اگر تحریم‌های آمریکا واقعاً مفید فایده بود، برایان هوک و امثال او به بیان نتایج و ارائه بیلان کار به‌صورت شفاف می‌پرداختند و از تکرار مکررات و اظهارات نخ‌نما شده پرهیز می‌کردند. این تکرار، بیانگر شکست این راهبرد است، کما اینکه از 12 شرط کذایی وزیر خارجه آمریکا برای ایران به‌منظور مذاکره با کشورمان دیگر خبری نیست و دیدیم که ترامپ حتی به التماس افتاد و شماره تلفنی برای تماس تهران با واشنگتن نزد سفارت سوئیس به ودیعه گذاشت!

اندکی بعد یک مقام ارشد کاخ سفید که خبرگزاری رویترز به دلیل جنبه‌های حیثیتی نام او را ذکر نکرد، صراحتاً اذعان نمود که «رئیس‌جمهور ترامپ همچنان به انجام گفتگوهای بدون قید و شرط با ایران متعهد است.»

ناگفته نماند که برخلاف برخی نظریه‌های فضایی که می‌گوید مذاکره از خصومت آمریکا می‌کاهد، اتفاقاً واشنگتن ثابت کرده که با مذاکره، فشار را به اوج می‌رساند که مصداق بارز آن، برجام است.

کمتر اظهار نظری از دولت ترامپ را می‌توان آدرس داد که ردی از مذاکره در آن نباشد، چراکه تحریم‌ها علیه ایران جواب نداده و درصدند که از طریق میز مذاکره، جمهوری اسلامی را با مجاب کردن به پذیرش قراردادهای جدید، به خود تحریمی وادارند. این برداشت، در امتداد نگاهی است که از برجام داشتند، لذا پس از آنکه آمریکا ماهیت عهدشکن غرب را با خروج از توافق هسته‌ای عریان کرد، بار دیگر سودای مذاکره را در سر می‌پرورانند.

راهبرد مقاومت فعال و حداکثری در برابر استراتژی فشار حداکثری آمریکا، کارگر افتاده و طول و عرض محاسبات کاخ سفید را درهم‌پیچیده است.

دولت ترامپ که خود در مشکلات داخلی غوطه‌ور ‌است، با سرشاخ شدن با ابرقدرت منطقه‌ای، هزینه‌های بیشتری را متحمل شده که در نهایت، افول جایگاهش در غرب آسیا را به ارمغان آورده است؛ سیاستی که نشانه‌های شکست آن را در مواجهه قدرتمندانه ایران با غرب شاهدیم.

انتهای پیام/*
۸
مرجع : حمایت
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما