plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۰
کد مطلب : ۴۹۳۳

تقلای آل سعود  برای خروج از باتلاق یمن

حسن هانی زاده*
راهبرد منطقه‌ای ریاض، بدون کمترین تردیدی تابعی از سیاست‌های «دونالد ترامپ» در منطقه است و نمی‌توان مختصات این دو را فارغ از دیگری به بوته نقد آورد.
تقلای آل سعود  برای خروج از باتلاق یمن
«عربستان به‌صورت جدی در حال بررسی آتش‌بس در یمن است». این بخشی از خبری بود که رویترز در هفته اخیر به نقل از یک دیپلمات اروپایی نقل کرد و افزود که اروپایی‌ها باید راهی برای خروج آبرومندانه این کشور از یمن بیابند. از سوی دیگر، منابعی در عربستان اعلام کرده‌اند که ریاض در حال بررسی پیشنهاد انصار الله برای برقراری آتش‌بس – بخوانید دریوزگی برای توقف حملات به ریاض- است. ازاین‌رو، استقبال رژیم سعودی از آتش‌بس، برآیند برخی تحولات منطقه‌ای و جهانی است که این کشور را وادار به بازنگری جدی در نقشه راه خود نسبت به یمن کرده است. قبیله سعودی برای فتح چندهفته‌ای یمن وارد جنگ پنج‌ساله‌ای شد که اکنون به «ویتنام عربی» شهرت یافته و تصمیم حاکمان ریاض برای توقف حملات و دست کشیدن از نیم دهه تجاوز، نتیجه تحولاتی است که آل سعود را مجبور به اتخاذ این تدابیر کرده است.
1. حمله رعدآسا و غافلگیرکننده انصار الله به تأسیسات نفتی «بقیق»‌ و «خریص» شرکت سعودی آرامکو که کاهش بیش از 50 درصدی صدور نفت عربستان و وارد آمدن شوک به بازارهای انرژی جهان را به همراه داشت، علاوه بر انهدام سه تیپ پیاده و زرهی و به اسارت در آمدن و کشته شدن هزاران مزدور سعودی طی عملیات «نصر من الله»، شرایط دشواری برای عربستان به وجود آورد و موازنه قوا را به نفع انصار الله و ارتش یمن کاملاً تغییر داد. در این حملات، نه‌تنها شاهرگ حیاتی عربستان قطع شد بلکه مهم‌تر از آن، امنیت ملی این کشور نیز در معرض خطر جدی قرار گرفت. سامانه‌های پاتریوت آمریکایی مستقر در فرودگاه‌ها و تأسیسات نفتی آرامکو، در هدف قرار دادن موشک‌ها و پهپادهای ارتش و انصار الله بارها ناموفق عمل کردند و همین موجب شد که سپر اقتصاد و امنیت عربستان به‌صورت توأمان، در معرض فروپاشی قرار گیرد.
2. بحث ناکارآمدی جنگ‌افزارهای نظامی واشنگتن و فضاحتی که از این ناحیه دامن‌گیر آمریکا شد نیز در اتخاذ این تصمیم بسیار مؤثر بود. هرچند کارشناسان پنتاگون در برابر هر موشک بالستیک، 6 موشک پاتریوت اختصاص دادند اما این راهکار مؤثر واقع نشد. در حال حاضر، در محافل نظامی آمریکا این سؤال مطرح است که اگر سامانه پاتریوت در رهگیری موشک‌های بالستیک یمنی‌ها شکست‌خورده است، پس در مقابل موشک‌های ایران، روسیه و چین به‌عنوان بزرگ‌ترین تهدیدات ملی این کشور نیز قدرت مقابله نخواهد داشت. این تحول نظامی همان رویداد ناخوشایندی است که ترکیه را به امضای قرارداد با روسیه برای خرید سامانه موشکی اس ۴۰۰ به‌جای پاتریوت آمریکا تشویق کرد و علاوه بر این، نگرانی‌های نظامی مهمی در میان اعضای ناتو به وجود آورد.
3. نکته دیگر اینکه عربستان به درس عبرتی برای کشورهای منطقه و جهان تبدیل‌شده که از طریق خریدهای هنگفت سلاح‌های غربی به دنبال خرید امنیت و پیروزی‌های نظامی هستند. آل سعود بر اساس آمارها، در زمره پنج کشوری است که از اروپا و آمریکا سلاح خریداری می‌کند و زرادخانه‌ای بزرگ از تسلیحات پیشرفته غربی را در اختیار دارد اما از به دست آوردن کمترین پیروزی در مقابل یک گروه چریکی و ارتشی به‌شدت محدودشده، عاجز شده است. این اتفاق، هیمنه عربستان که خود را پدرسالار جهان اسلام می‌پندارد از بین برده و آبروی غرب را به‌شدت خدشه‌دار کرده، به‌ویژه که آل سعود در سیاهه رژیم‌های کودک‌کش قرار دارد و از ناحیه فشارهای جهانی به دلیل ارتکاب جنایات جنگی، تحت‌فشار است.
4. نا امیدی هیئت حاکمه رژیم آل سعود از هجمه نظامی آمریکا به ایران در اتخاذ این تصمیم، بسیار مؤثر بود. در اصل، هسته تصمیم‌گیرنده جنگ یمن، عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی بودند که هدف به‌اصطلاح کاهش نفوذ ایران در منطقه و یمن را تعقیب می‌کردند. علاوه بر این، دستور کار آمریکا و رژیم صهیونیستی به‌طور مشترک این بود که از حضور محور مقاومت در سوریه و عراق کاسته و برای در امان نگه‌داشتن مرزهای اسرائیل، نقطه تجمع آن‌ها را به یمن منتقل کنند. این برنامه، در امتداد سیاستی بود که واشنگتن، لندن و تل‌آویو تحت عنوان پروژه «لانه زنبور» برای خلق داعش به‌منظور ایجاد درگیری در میان مسلمانان با هدف تأمین امنیت رژیم صهیونیستی کلید زدند. درهرصورت، توطئه‌های سنگین و چندلایه مثلث عبری، عربی، غربی به رهبری ایران در منطقه، راه به‌جایی نبرد و آل سعود از آمریکا انتظار داشت که به‌عنوان آخرین و قوی‌ترین حریف، خود به میدان بیاید و در مقابل ایران بایستد که این خواب آشفته هم تعبیر نشد. سیگنال مثبتی که عربستان اخیراً به ایران اسلامی ارسال کرده و تمایل خود را به ایجاد پل‌های ارتباطی با کشورمان نشان داده، از این منظر قابل تفسیر و تأویل است.
5. راهبرد منطقه‌ای ریاض، بدون کمترین تردیدی تابعی از سیاست‌های «دونالد ترامپ» در منطقه است و نمی‌توان مختصات این دو را فارغ از دیگری به بوته نقد آورد. حمله به یمن، اتخاذ سیاست تهاجمی علیه ایران و توطئه برای کمرنگ کردن هم‌افزایی میان ارکان محور مقاومت با چراغ سبز ترامپ انجام شد و اکنون‌که مستأجر کاخ سفید در پرتگاه استیضاح و فشارهای داخلی قرار گرفته، «محمد بن سلمان» خود را در جاده‌ای مه‌آلود می‌بیند که پایان آن مشخص نیست و هر لحظه احتمال دارد که به دره‌ای هولناک سقوط کند. به بیان دیگر، درصورتی‌که ترامپ از اریکه قدرت به زیر کشیده شود، بن سلمان مهمترین حامی خود را از دست می‌دهد و آن وقت، مثل شیر بی‌یال و دمی می‌ماند که در برابر ایران اسلامی به‌عنوان ابرقدرت منطقه‌ای تنها مانده است. افزون بر این، اختلافات داخلی میان شاهزادگان سعودی در روزهای اخیر، بار دیگر بالا گرفته و ولیعهد جاه‌طلب سعودی با در نظر گرفتن جمیع جهات ترجیح می‌دهد که به‌جای رجزخوانی و لاف در غریبی، دست به عصاتر و محتاط‌تر از گذشته عمل کند و بی‌گدار به آب نزند. عربستان با این توهم که با پیروزی بر انصار الله و ارتش یمن، بر ایران غلبه خواهد کرد و مانع از نفوذ کشورمان در منطقه خواهد شد، در سال‌های گذشته با میانجیگری‌ها و واسطه‌ها مخالفت کرده بود اما طرفی از این جنگ‌افروزی نبست. اکنون‌که جنگ، قوای عربستان را تحلیل برده و مسلم شده که آمریکا جرئت اقدام علیه ایران را ندارد، به هر دری می‌زند تا به شکلی آبرومندانه از این باتلاق خارج شود. آل سعود اگر عاقلانه بیندیشند، می‌توانند از این فرصت طلایی برای عقب‌نشینی و پذیرش آتش‌بس استفاده کنند، چون انصار الله نیز آمادگی خود را برای توقف کامل حملات به نقاط حساس عربستان اعلام کرده اما چنانچه به ادامه رویه سابق اصرار ورزند، گام بعدی یمنی‌ها، بدون شک از آنچه پیش از آن قبیله سعودی تجربه کرده‌اند، سهمگین‌تر و نابودکننده‌تر خواهد بود.
*کارشناس مسائل بین الملل
انتهای پیام/*
۲
مرجع : حمایت
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما