plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۸ - ۲۲:۴۰
کد مطلب : ۲۷۰۰

تأملات/نواصلاح‌طلبی؛ خیرخواهی برای اصلاحات

محسن مهدیان
خروج از یک سر قطب و تبدیل شدن به یک جزء از این طیف، بزرگترین آسیب را به قدرت نهفته اصلاح طلبی وارد کرده است. اصلاحات هیچ وقت فکر نمی کرد به روزگاری دچار شود که بدنه اش در یک خودآگاهی جبری، یک سر طیف نباشند و مجبور باشند برای زیست سیاسی مشروع، نسبت خود را با ضدانقلاب تعیین کنند.
تأملات/نواصلاح‌طلبی؛ خیرخواهی برای اصلاحات
این روزها، واپسین روزهای اصلاحات است. چرا؟
این متن در دفاع و خیرخواهی برای اصلاح طلبی است و معتقد است انهدام گفتمانی امروز، می تواند آغاز یک جبهه جدید از اصلاح طلبی باشد. با این حال قدم اول قبول خط پایان گفتمانی است. سه عامل اصلی شکست را در این عناوین باید دید: یکم ژنرال های اجاره ای، دوم نامدیران تکنوکرات و سوم پایگاه اجتماعی عاریتی.


دلیل اول: ژنرال های اجاره ای
ریش سفیدهای اصلاحات قهرا دو گروه شدند. یا تبدیل به اپوزوسیون شدند و دیگر در جرگه اصلاح طلبی نیستند مثل کروبی و گنجی و تاج زاده و غیره و یا به دلائل مختلف از جمله پیری و افسردگی سیاسی بروز و ظهور سیاسی ندارند. مثل بهزاد نبوی و عبدالله نوری و دیگران. از طرفی فاصله نخبگان شانی از جامعه باعث شد نتوانند گفتمان اصلاحات را بروز کنند. مثل تاجیک و حجاریان و جلائی پور.
می ماند کاریزمای خاتمی که با انهزام "تکرار می کنم" در حال فروپاشی است. امید جریان اصلاحات به حسن استفاده یا سواستفاده از حصر بود که این روزها به جهت سرعت حوادث و سوژه های رادیکال تر، جایگزین پیدا کرده است و مورد اعتنای جامعه نیست.
بی کارکردی و عدم اعتبار ژنرال های اصلی، باعث شکل گیری "ژنرال های اجاره ای" مثل ناطق نوری و لاریجانی و روحانی شد که به دلائل مختلف آنها نیز نتوانستند بار اعتبار زمین مانده اصلاحات را بدوش بکشند و بلکه به جای یار شاطر، بار خاطر بودند.


دلیل دوم: نامدیران تکنوکرات
لایه دوم مدیران و تکنوکرات هایی هستند که امروز برای اعلام برائت از آنها رقابت است. از مجلس و لیست امید تهران تا شورای شهر و شهرداری و نجفی و تا دستگیری گسترده اعضای اصلاح طلب شورای شهر استان ها به جهات اخلاقی و مالی و تا عملکرد ضعیف دولت که ظاهرش گواه است و شرحش گزاف.
اتکا به لیست سفید و فروختن برند اصلاح طلبی برای پرکردن صندلی های قدرت به هر قیمت، مهمترین عامل این شکست تاریخی در کارنامه اصلاح طلبی بوده است.


و اما دلیل سوم: پایگاه رای عاریتی
سالهاست بزرگان اصلاحات با دوقطبی کردن فضای سیاسی تلاش کردند پایگاه اجتماعی شان را فربه سازند و با بی صداقتی طیف های مختلف را کنار هم نگه دارند. برای همین در کیسه رای اصلاح طلبی از آرای انقلابی تا آرای سیاه کنار هم قرار گرفت. اما شبکه های اجتماعی قهرا نفاق شکن عمل کردند و باعث شدند ضدانقلاب بتواند قدرت بروز و ظهور پیدا کند و بی اعتنا به راس ابراز وجود کندو نقش آفرین باشد. اینجا بود که مرگ پایگاه اصلاح طلبی رقم خورد و دوقطبی اصلاح طلبی و اصول گرایی به دو قطبی انقلاب و ضدانقلاب تبدیل شد و اصلاح طلب ها ناچار از یک سر طیف خارج شدند.
دیگر حرف شان جذابیت دوقطبی نداشت و رادیکال نبود و نمی توانست اعتبار هیجانی کسب کند و لذا بخش قابل اعتنایی از بدنه اصلاحات راس خود را خارج از نظام و در شبکه های ضدانقلاب و سلطنت طلب و منافق و غیره پیدا کرد.
بدنه اصلاح طلبی امروز در دوگانه انقلاب و ضدانقلاب ناگزیر است خود را تعیین تکلیف کند. خروج از یک سر قطب و تبدیل شدن به یک جزء از این طیف، بزرگترین آسیب را به قدرت نهفته اصلاح طلبی وارد کرده است. اصلاحات هیچ وقت فکر نمی کرد به روزگاری دچار شود که بدنه اش در یک خودآگاهی جبری، یک سر طیف نباشند و مجبور باشند برای زیست سیاسی مشروع، نسبت خود را با ضدانقلاب تعیین کنند.
امروز پایان اصلاحات است. البته این اتفاق را باید به فال نیک گرفت. اصلاحات اگر متوجه باشد در یک پروسه ناخواسته خالص سازی قرار گرفته است و می تواند با مرزبندی کامل با ضدانقلاب در دوقطبی انقلاب-ضدانقلاب نواصلاح طلبی را رقم بزند و راس ژنرالی و میانه مدیرتی اش را بازسازی کند.

انتهای پیام/*

*یادداشت‌هایی که ایصال از روزنامه نگاران، نویسندگان و فعالان سیاسی منتشر می کند لزوماً بیان دیدگاه این رسانه نیست، آراء و نظرات ایصال صرفاً در ستون سرمقاله منتشر می شود.  

**ستون تأملات ایصال جایی ست برای نشر آنچه که شاید به مذاق ما خوش نیاید یا به نظرمان برای گوش و چشم و ذهن مان مزاحمت ایجاد می کند؛ تا بیاموزیم، تکثر را بپذیریم و از مطلق انگاری پرهیز کنیم.
۱
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما