plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۵
کد مطلب : ۱۳۹۸۵

ديپلماسی مقاومت محور

سيدعباس عراقچی*
تفكر حاج قاسم كه خود تجلی آرمان‌های انقلاب اسلامی و اصول حاكم بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ‌است، منبعث از بنيان نظری و مبنای سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران است كه نام آن را بايد «ديپلماسی مقاومت محور» گذاشت.
ديپلماسی مقاومت محور
در سالگرد شهادت سردار بزرگ شهيد سپهبد قاسم سليماني، قصد ندارم از «او» بنويسم كه توصيف واقعي «حاج قاسم» در توان هركسي نيست، بلكه مي‌خواهم از «ميراث او» براي سياست خارجي بنويسم.

حاج قاسم معمار «محور مقاومت» در منطقه است، اماتاثيرات اين معماري بسيار فراتر از سياست‌هاي جاري و رويكردهاي اجرايي در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران خود را نشان‌داده است.

تفكر حاج قاسم كه خود تجلي آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و اصول حاكم بر قانون اساسي جمهوري اسلامي‌است، منبعث از بنيان نظري و مبناي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران است كه نام آن را بايد «ديپلماسي  مقاومت محور»  گذاشت. 

جنگ و ديپلماسي دو ابزار اصلي مديريت قدرت در ميان ملت‌ها هستند و البته همه اذعان دارند كه ديپلماسي ابزار كم‌هزينه‌تر و كم‌خطرتري است، لذا اولويت اول همه دولت‌ها براي تنظيم روابط خود با ديگران و حل و فصل اختلافات به شمار مي‌رود.

ديپلماسي موفق وكارآمد، تركيب مناسبي از شجاعت و تدبير در تعامل با ديگران است.

نمي‌توان در انزوا قدرتمند شد. بدون استفاده از فن ديپلماسي نه  ارتباطات نظم و نسق مي‌گيرد و نه تلاش‌ها براي كسب قدرت در ابعاد مختلف به ثمر مي‌رسد.

در اين قالب، مذاكره هنر ديپلماسي است وتقويت ديپلماسي به معناي كاستن از هزينه‌ها، نهادينه كردن دستاوردها و پيروزي در صلح و حتي در جنگ است.

مشهور است كسي كه  جنگ را مي‌برد احتمالا صلح  را هم مي‌برد  ولي كسي كه  صلح را مي‌بازد، حتما جنگ را هم  باخته است.

در چارچوب ديپلماسي، مذاكره يك فن است اما به تنهايي راه به جايي نمي‌برد. آنچه در هر مذاكره‌اي تعيين‌كننده نتايج است «مولفه‌هاي قدرت ملي» هستند.

هر مذاكره سياسي به اتكاي قدرت ملي صورت مي‌گيرد  و در معامله داده‌ها و ستانده‌ها، اين‌توانمندي‌هاي ملي طرفين است كه مشخصات توافق را در فرآيند مذاكره رقم مي‌زند.

در واقع، قدرت ملي يك واحد سياسي، جايگاه آن  واحد را در سيستم جهاني مشخص و محدوده رفتاري آن را تعيين مي‌كند. قدرت ملي به واحدهاي سياسي اجازه مي‌دهد وارد مذاكره شده و آن را در راستاي اهداف خود مديريت كنند.

بازيگري كه توانمندي‌هاي او در تراز منطقه‌اي يا جهاني نيست نمي‌تواند  ديگران  رابه مذاكره ترغيب كند، يا در جريان مذاكره به اهداف خود برسد. 

مذاكره ابزاري براي تبديل توانايي‌ها و دارايي‌هاي ملي به امنيت، ثروت و حيثيت در عرصه خارجي است.

مذاكرات ميداني است كه‌واحدهاي سياسي دارايي‌هاي خود را در آن عرضه كرده و تلاش مي‌كنند تا اين دارايي‌ها را به ثروت، حيثيت، اعتبار و امنيت تبديل‌كنند.

روشن است كه اگر دست مذاكره‌كننده در ميدان عمل خالي از توانايي‌ها و دارايي‌هاي ملي باشد، پشت ميز مذاكره ناتوان‌خواهد ماند.

اين طور نيست كه مذاكره  از «هيچ» براي كشور منافع توليد كند، بلكه اين توانمندي‌هاي ملي هستند كه منافع ملي را توليد، تكثير و محافظت مي‌كنند؛توانمندي‌هايي كه در هر كشوري ممكن است متفاوت باشد.

يك كشور توانمندي نظامي دارد، ديگري از توان‌اقتصادي برخوردار است، آن يكي توان فرهنگي يا رسانه‌اي خوبي دارد و يكي هم ممكن است داراي توان بالاي گفتماني باشد.

دارايي ‌برخي كشورها مزيت‌هاي طبيعي و مواهب خدادادي آنها است مثل مطلوبيت جغرافيايي، دسترسي‌هاي ترانزيتي، منابع زير زميني و غيره. كشورهايي هم  هستند كه تركيبي از اين توانايي‌ها را با هم دارند.

پر واضح است كه ميزان قدرت مذاكره‌كننده در جريان داده ستانده خود را نشان خواهد داد. كنشگري كه از قدرت بيشتري برخوردارباشد، داده كمتر و ستانده بيشتري خواهد داشت.

در برخي مواقع اگر يك واحد سياسي از ضعف مطلق واحد سياسي ديگر اطلاع‌داشته باشد (يا چنين تصوري در او ايجاد شود) ممكن است تمايل به مذاكره را كنار گذاشته و تلاش كند اهداف خود را از طريق اعمال‌قدرت محقق كند.

اگر اين تصور ايجاد شود كه از طريق جنگ به دستاوردهاي بيشتر و آسان‌تري از مذاكره مي‌توان رسيد، گزينه نظامي‌جايگزين مذاكره شده و معادله برد و باخت (صفر و صد) به جاي معادله برد- برد مي‌نشيند.

اين همان توهمي بود كه صدام حسين را به ‌شروع جنگ تحميلي عليه ايران كشاند. به عنوان يك قاعده كلي، ضعيف بودن موجب تشويق دشمن به حمله خواهد شد و برعكس آماده بودن براي جنگ موجب پيشگيري از جنگ مي‌شود.

در نظام آشوب‌زده كنوني كه بازيگران تلاش دارند در اشكال مختلف به كسب، حفظ، افزايش و نمايش قدرت در ابعاد مختلف بپردارند، نمي‌توان نگرش يا نگاه تك بعدي به قدرت و مولفه‌هاي آن داشت.

هر چند مبناي افزايش قدرت ملي به ميزان زيادي ازمنطق زور و توانمندي‌هاي سرزميني به منطق دانش، توليد، خلاقيت، نوآوري، سهم از بازار، گفتمان اقتصادي، سياسي و فرهنگي و عناصر تعاملاتي كوچ كرده است، اما دو عنصر بقا و خوداتكايي هيچگاه در طول تاريخ از تراز قدرت حذف نشده‌اند، بلكه در ابعاد نويني بروز و ظهور پيدا  كرده‌اند. 

نظريه‌پردازان روابط بين‌الملل معمولا از سه شكل قدرت صحبت مي‌كنند: قدرت سخت كه از ابزارهاي ملموس قدرت استفاده مي‌كند ومعمولا جنبه تهاجمي دارد، قدرت نرم كه به معناي توان جذب و اقناع‌سازي و در نتيجه تاثيرگذاري بر رفتار ديگران به منظور كسب نتيجه  دلخواه، از طريق فرهنگ، ايدئولوژي، دانش، ارزش‌هاي سياسي، ديپلماسي و ... است و بالاخره قدرت هوشمند كه به معناي توانايي تركيب و ادغام هوشمندانه قدرت سخت و نرم است. 

اما يك وجه ديگري از قدرت هم وجود دارد كه كمتر به آن پرداخته شده است؛ قدرت معنايي. قدرت معنايي را شايد بتوان بخشي از قدرت‌نرم دانست ولي در حقيقت فراتر از آن است.

قدرت معنايي اعم از قدرت نرم است و شامل اشكال ديگر قدرت غيرسخت از جمله هنجاري، نمادي و گفتماني مي‌شود. قدرت معنايي عبارت است از توان جذب و اقناع ديگران براي همراهي، همدستي و همكاري؛ توان ايجاد، القا، اشاعه، تغيير و تكوين هنجارهاي مطلوب؛ توان شكل‌دهي به اولويت‌ها، انتظارات، خواسته‌ها و منافع ديگران؛ توان ايجاد باورهاي عمومي، ساختارهاي فكري عام و ايجاد عادت واره‌ها در قالب توان گفتمان‌سازي، معناسازي، معنابخشي، هويت‌سازي و روايت‌سازي‌هاي‌مطلوب.

منابع قدرت معنايي شامل نظام ارزشي و ارزش‌ها؛ پيشينه تاريخي، فرهنگ، مذهب، تمدن و سياست؛ مولفه‌ها و ساختارهاي‌قدرت ملي و موقعيت كنوني در ترتيبات ملي و جهاني است.

مهم‌ترين مولفه در قدرت معنايي، توان گفتمان‌سازي است. گفتمان عبارت از يك مجموعه فكري منسجم و منظم است كه بر مبناي‌ارزش‌ها، ادراكات، فرهنگ و اعتقادات يك جامعه ارايه و مورد پذيرش غالب افراد جامعه واقع مي‌شود.

گفتمان غالب در هر جامعه‌با جهت دادن به نظام‌هاي فكري و مديريتي بر سرنوشت مردم و كشور تاثير مي‌گذارد. گفتمان‌سازي فرآيندي است كه روايت‌هاي غالب‌سياسي، اجتماعي، اقتصادي يا فرهنگي را در يك فرآيند زمان بر به ادبيات رايج جامعه و زندگي مردم وارد مي‌كند.

گفتمان‌سازي‌ دستوري و بخشنامه‌اي نيست، بلكه يك فرآيند اقناع‌سازي است. كشورهايي كه در راستاي اهداف خود گفتمان‌سازي مناسب را نيزانجام مي‌دهند با سرعت بيشتري به اهداف خود نايل مي‌شوند.

برخي كشورها قادرند در سطح منطقه‌اي يا حتي بين‌المللي و جهاني‌گفتمان‌سازي كنند و در يك فرآيند اقناع‌سازي منطقه‌اي يا بين‌المللي گفتمان مورد نظر خود را به گفتمان غالب تبديل كرده و اهداف خودرا در سطحي فراملي پيش ببرند.

توان گفتمان‌سازي يكي از مهم‌ترين مولفه‌هاي قدرت ملي براي يك كشور به  شمار مي‌رود كه به ميزان ‌اثرگذاري محيطي آن، ميزان پذيرش بازيگران هدف و همچنين ميزان پذيرش و گفت‌وگو در قالب آن گفتمان، مي‌تواند بر قدرت كنشگر درروند و به ويژه نتيجه مذاكره اثر داشته باشد.

«گفتمان انقلاب اسلامي» و «گفتمان مقاومت» از مهم‌ترين گفتمان‌سازي‌هاي جمهوري‌اسلامي ايران در سطوح ملي، منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي بوده است.ترديد نبايد كرد كه قدرت و توانايي دفاعي، به عنوان اصلي‌ترين شاخصه «قدرت سخت»  است همچنان از اهميت كليدي برخوردار است.

در نظام بين‌الملل هيچ كشوري بدون برخورداري از قدرت دفاعي، امكان دفاع از امنيت ملي و تامين منافع ملي خود را ندارد و ساده‌انگاري است اگر اهميت «قدرت سخت» را فراموش كرد.

در عين حال نقش و تاثير روزافزون «قدرت نرم» و مولفه‌هاي آن را نيز نبايد‌انكار كرد يا دست‌كم گرفت.

براي افزايش قدرت ملي حتما بايد به افزايش توانمندي‌هاي معروف به قدرت نرم، به ويژه علم وفناوري نيز همت گماشت، اما آنچه اين دو قدرت را تصاعد مي‌بخشد و كاركرد آنها را مضاعف مي‌كند، قدرت معنايي و گفتمان‌سازي‌است.

«ديپلماسي مقاومت محور» تركيبي از همه اشكال قدرت است كه حول محور گفتمان‌سازي شكل مي‌گيرد.

مرور تاريخ و مسير حركت كشورهاي قدرتمند نشان مي‌دهد هر يك از كشورها مسير خاصي را براي قدرتمندتر شدن برگزيده‌اند و دراولويت‌بندي مولفه‌هاي قدرت، نگاه متفاوتي از يك ديگر داشته‌اند.

مسير جمهوري اسلامي ايران مسير مقابله با سلطه‌گري ابرقدرت‌هااست و آنچه قدرت جمهوري اسلامي را متبلور مي‌كند توانايي ايستادگي در برابر خواسته‌هاي زورمدارانه قدرت‌ها و آمادگي براي پرداخت هزينه‌هاي مربوطه است.

«ديپلماسي مقاومت محور» مبناي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران را تشكيل مي‌دهد و «محور مقاومت» تنها يكي از ابعاد آن ‌است. اين ديپلماسي متكي بر توانمندي‌هاي ملي و بومي است و مهم‌ترين شاخصه‌هاي آن عبارتند از: 
   توان دفاعي موشك محور 
   حضور مقتدرانه در خليج فارس 
   گفتمان‌سازي مقاومت در منطقه پيراموني 
   خردورزي عزتمندانه در عرصه بين‌المللي 
   و ايستادگي حكيمانه در برابر نظام سلطه

ياد و نام سردار سليماني پاينده است. 

*دیپلمات و تحلیلگر مسائل بین الملل 

انتهای پیام/*
۱
مرجع : اعتماد
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما