plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۱
کد مطلب : ۱۳۲۶۱

سیاست‌های شکست‌خورده آمریکا

سیدجعفر قنادباشی*
شکست ترامپ برای رژیم‌های مرتجع منطقه به‌ویژه عربستان سعودی، شوک سنگینی بود. رئیس‌جمهور آمریکا به این کشورها اطمینان داده بود که انتخابات را خواهد برد و با این فریب بزرگ، قارون‌های منطقه را میلیاردها دلار تلکه کرد.
سیاست‌های شکست‌خورده آمریکا
«مایک پمپئو»، وزیر خارجه آمریکا پس از آنکه ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری شکست سختی خورد، در آخرین روزهای حیات سیاسی خود و در چارچوب یک تور به منطقه غرب آسیا، قفقاز و اروپا، فلسطین اشغالی را به‌عنوان اولین مقصد خود انتخابات کرد و به مرزهای اسرائیل با سوریه رفت.

او در اقدامی بی‌سابقه که ناقض کنوانسیون‌های بین‌المللی بود، عازم بلندهای جولان شد و اولین وزیر امور خارجه آمریکا بود که از سال 1967 به این منطقه سفر کرد. وی در سخنانی مدعی شد: «این منطقه برای همیشه سرزمین اسرائیل است...

نمی‌توان اینجا ایستاد و از طریق مرز تنها نظاره کرد و منکر این موضوع اساسی شد که رئیس‌جمهوری آمریکا این بخش از اسرائیل را به رسمیت شناخته است، مسئله‌ای که رؤسای جمهوری پیشین ایالات‌متحده آن را نپذیرفته بودند.»

نمایش حمایت واشنگتن از تل‌آویو آن هم در منطقه‌ای که به پاشنه آشیل صهیونیست‌ها تبدیل‌شده، در حالی است که اساساً تیم سیاست خارجی آمریکا در طول چهار سال گذشته، کارنامه معتبری برای پیشبرد اهداف آمریکا نداشت و نتوانست در راستای تأمین اهداف رژیم صهیونیستی گام بردارد. برگ به‌اصطلاح زرین پمپئو، عادی‌سازی روابط میان تل‌آویو و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس است که از قضا باعث خشم و عصبانیت گسترده مسلمانان شد.

علاوه بر این، باز شدن راه صهیونیست‌ها به کشورهای منطقه و بالعکس از رهگذر رونمایی از فرایند عادی‌سازی، باعث می‌شود که هسته‌های مقاومت از پوشش گسترده‌تری برای نفوذ به سرزمین‌های اشغالی برخوردار شوند و برای ضربه زدن به صهیونیست‌ها، فرصت‌های بدیع‌تر و تازه‌تری به دست آید.

صهیونیست‌ها گمان می‌کنند که با رونمایی از عادی‌سازی و انتشار یک سند رسمی، حیطه عملکرد خود را گسترش داده‌اند اما به همان اندازه که تردد آن‌ها به منطقه تسهیل شده، چندین برابر آن با تهدیدات امنیتی مواجهند.

از طرفی، ترامپ چندی پیش اعلام کرد که 9 الی 10 کشور عربی نیز آماده به رسمیت شناختن صهیونیست‌ها هستند و تقریباً تردیدی نیست که یکی از دستور کارهای این سفرها برای فشار آوردن مستقیم و غیرمستقیم به آن‌ها برای آشکار کردن روابطشان با اسرائیل صورت گرفته است.

حتی اگر این کشورها چراغ سبزی به کاخ سفید برای عادی‌سازی روابط با رژیم اشغالگر قدس نشان داده باشند، همه چشم‌ها به رئیس‌جمهور بعدی آمریکا دوخته شده تا سیاست‌های خود را بر اساس تصمیمات مستأجر بعدی کاخ سفید تنظیم کنند.

اما به دلایلی که ذکر شد، تور پمپئو به قفقاز، اروپا و غرب آسیا حتی نسبت به تحرکات دیپلماتیک پیش از سوم نوامبر دستگاه سیاست خارجی آمریکا ضرب کمتری دارد، نمی‌تواند جریان ساز باشد و چیزی بیش از یک اقدام نمایشی و نمادین نیست.

از سوی دیگر، شکست ترامپ برای رژیم‌های مرتجع منطقه به‌ویژه عربستان سعودی، شوک سنگینی بود. رئیس‌جمهور آمریکا به این کشورها اطمینان داده بود که انتخابات را خواهد برد و با این فریب بزرگ، قارون‌های منطقه را میلیاردها دلار تلکه کرد.

نتایج انتخابات اما همچون آب سردی روی کشورهای هم‌پیمان آمریکا ریخته شد و تا چند روز نمی‌دانستند که باید چه رویکردی در مورد رئیس‌جمهور منتخب این کشور داشته باشند.

لذا بخشی از هدف سفر پمپئو به غرب آسیا، دلجویی از عربستان و متحدانش است تا آن‌ها را مطمئن کند که سیاست آتی کاخ سفید در مورد اعراب منطقه، غیرقابل تغییر است؛ همچنان که چراغ سبز حمله به یمن در زمان دولت اوبامای دموکرات صادر شد و همه گونه حمایت تسلیحاتی، لجستیکی، اطلاعاتی و نظامی از آل سعود به عمل آوردند.

دولت ترامپ همچنین در واپسین روزهای خود می‌کوشد تعهداتی را برای هم‌پیمانانش ایجاد کند و آن‌ها را برای دولت بعدی به ارث بگذارد. به‌عنوان نمونه، قرارداد 10 میلیون دلاری آمریکا با عربستان به‌منظور بهینه‌سازی ناوگان هوایی این کشور به‌ویژه جنگنده‌های اف-16 یکی از این موارد است.

بایدن هنوز رویکرد مشخصی علیه آل سعود اتخاذ نکرده و ترامپ برای اطمینان بخشی به ریاض، متعهد شده است که جنگنده‌های سعودی را به روز نگه دارد و این کشور را در برابر هرگونه تهدید از سوی دشمنانش به‌اصطلاح بیمه کند.

نگرانی عمده و مشترک آن‌ها از ناحیه ایران است، چراکه سریال‌های مضحک ائتلاف‌سازی علیه کشورمان پس از حوادث مشکوک سال گذشته در بندر فجیره، نتوانست مانع از بسط قدرت کشورمان در غرب آسیا شود و از طرفی، خروج ایران از تعهدات هسته‌ای و افزایش درصد غنی‌سازی را بهانه کرده‌اند که کاهش زمان گریز هسته‌ای از 12 ماه به سه ماه، می‌تواند قافیه را برای آن‌ها تنگ کند. این دغدغه واحد، آمریکا، اعراب و رژیم صهیونیستی را واداشته که در یک جبهه واحد، علیه ایران و به‌ویژه محور مقاومت، اقداماتی را سامان دهند.

نباید ازنظر دور داشت که پمپئو زمانی که انتظار داشت در دولت بعدی هم وزیر خارجه باشد و هنوز نتیجه انتخابات مشخص نبود، دستاورد قابل‌اعتنا و اتکایی برای کشورش و رژیم صهیونیستی به همراه نیاورد و حالا که کمتر از دو ماه دیگر باید منصب وزارت خارجه را ترک کند، در این وقت اضافه می‌کوشد آخرین ضربات خیالی را به ایران، حزب‌الله و محور مقاومت وارد کند.

علاوه بر این، محتمل است که سفر پمپئو به فرانسه پس از ترک سرزمین‌های اشغالی، برای هماهنگ کردن فشارهای بیشتر علیه ایران صورت گرفته باشد.

فرانسه یکی از بازیگران مهم برجام است و لذا باید بداند که نظر صهیونیست‌ها در این خصوص چیست. تشکیل یک تیم در رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از بازگشت دولت بایدن به برجام، این پیام را به همراه دارد که باید ملاحظات تل‌آویو به طریق اولی برای پاریس مشخص باشد و رعایت شوند.

اصل توافق هسته‌ای از دریچه نگاه جبهه عبری-غربی برای تضعیف ایران است اما این کار باید با دست‌فرمان صهیونیست‌ها انجام شود.

به این ترتیب، آنچه از دوره‌گردی اخیر پمپئو می‌توان استنباط کرد، این است که بخش مهم آخرین تحرکات دیپلماتیک او در راستای تلاش برای عادی‌سازی کشورهای بیشتر با رژیم صهیونیستی و هماهنگی اقدامات ضدایرانی است.

باید منتظر ماند و دید که نتیجه« تقریباً هیچ » این دیدارها و گپ و گعده‌ها چه خواهد بود، هرچند که پیش‌بینی شکست آن‌ها دشوار نیست.

*تحلیلگر مسائل بین الملل

انتهای پیام/*
۲
مرجع : حمایت
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما